در پیوند به جریانات فکری افغانستان

در چنین شرایطی، بازنگری در گفتمانهای روشنفکری گذشته و بازتعریف تمایز میان «مسأله واقعی» و «شبهمسأله» از ضرورتهای اساسی تولید دانش و تحلیل اجتماعی در دوره کنونی است. بهویژه در وضعیتی که نهادهای سیاسی و اجتماعی دستخوش تحول، بیثباتی یا فروپاشیاند، بازاندیشی در مبانی نظری و روششناختی میتواند زمینهساز عبور از تحلیلهای سطحی به شناخت لایههای عمیقتر ساختار قدرت، روابط اجتماعی و زمینههای تاریخی بحرانها باشد.