اوجگیری دوباره درگیریها در بدخشان؛ ۴ بدخشانی در تیراندازی طالبان کشته و ۱۰ تن زخمی شدند

رسانهها به نقل از منابع محلی در ولایت شمال شرقی بدخشان گزارش دادهاند که هماکنون درگیری میان طالبان و باشندگان محل در شهرستان/ولسوالی خاش این ولایت جریان دارد و تا کنون چهار تن از باشندگان محل کشته شده و ده نفر دیگر زخمی شدهاند.
تلویزیون افغانستان انترنشنال، به نقل از یک مقام محلی طالبان گزارش داده که طالبان امروز، دوشنبه، ۹ سرطان/تیر، در شهرستان خاش ولایت بدخشان با کشاورزان و مردم محل درگیر شدهاند.
طبق گزارشها، یک زن نیز در میان کشتهشدگان است.
منابع گفتهاند که جنگجویان طالبان بر مردم ملکی شلیک کردهاند که این امر خشم مردم را برانگیخته و منجر به درگیری شدید میان طالبان و مردم محل شده است. درگیریای که در آن طالبان از اسلحه سبک و سنگین استفاده کردهاند.
گزارشها حاکی از آن است که مردم خشمگین به سمت مرکز شهرستان خاش در حرکت هستند.
درگیریها میان طالبان و مردم محل در بدخشان از حدود یک ماه پیش پس از آن شروع شد که کشاورزان در برخی از نقاط بدخشان مانع تخریب مزارع خشخاش از سوی طالبان شده و این گروه را متهم به رفتار دوگانه و تبعیضآمیز در زمینه محو کشت کوکنار کردند.
کشاورزان بدخشان میگویند که طالبان با کشت خشخاش در مناطق جنوبی(به ویژه هلمند) مشکل ندارند و با کشاورزان برخورد خشن و مسلحانه نمیکنند اما در بدخشان با آنکه زمینهای کوچکی خشخاش کشت میشود، طالبان با زورگویی و اعزام نیروی ضربتی نه تنها مزارع خشخاش را تخریب میکنند، بلکه مردم را نیز توهین و تحقیر میکنند که این رفتار طالبان بیشتر انگیزههای قومی و سیاسی دارد.
در درگیریهایی که حدود یک ماه پیش در بدخشان آغاز شد، شماری از فرماندهان محلی طالبان نیز جانب کشاورزان را گرفته و به تقابل با طالبان غیربدخشی پشتونتبار پرداختند. آنان والی پشتونتبار طالبان را متهم به تبعیض قومی علیه بدخشانیان کرده و خواهان خروج او از بدخشان شدند.
طالبان برای خاموش کردن اعتراضات و تنشها در بدخشان، قاری فصیحالدین فطرت رییس ستاد ارتش خود را همراه با رییس عمومی استخبارات به بدخشان فرستادند و این دو مقام طالبان با دادن وعده وعیدهایی به برخی از فرماندهان محلی، برای مدتی از گسترش تنشها جلوگیری کردند.
آگاهان میگویند که اوجگیری دوباره درگیریها در بدخشان با توجه به سابقه این درگیریها، به معنای بحرانی شدن اوضاع در بدخشان است و نشان میدهد که طالبان نتوانستهاند مسایل را حل کنند و مردم هنوز ناراض و خشمگین است.
چند روز پیش در شهرستان خاش بدخشان، کشاورزان چندین تراکتور طالبان را که برای تخریب مزارع رفته بودند، آتش زدند.
نشست سوم دوحه آغاز شد؛ آگاهان میگویند ضیاع وقت است

سومین نشست تخصصی دوحه با حضور طالبان، امروز دوشنبه، ۹ سرطان/تیر، آغاز شده و هدف آن تمرکز بر مبارزه با قاچاق مواد مخدر و توانمندسازی بخش خصوصی اعلام شده است.
آگاهان امور میگویند که هیچ امیدی به بهبود وضعیت افغانستان و تغییر سیاستهای طالبان از طریق روند دوحه وجود ندارد و همه طرفهای درگیر نیز از بینتیجهبودن آن آگاهاند.
مایکل سمپل، معاون پیشین فرستاده ویژه اتحادیه اروپا برای افغانستان و از آگاهان امور در حوزه روابط منطقهای طالبان، گفته که روند دوحه صرفا وقتگذرانی است و نتیجهای برای بهبود وضعیت در افغانستان از این نشست توقع نمیرود.
هفت نفر از اعضای طالبان از وزارتهای صحت عامه، امور داخله، خارجه و زراعت در این نشست شرکت کردهاند.
سطح مشارکت طالبان در این نشست پایین توصیف شده است.
مایکل سمپل، گفته که روند دوحه، گفتوگویی میان دیپلوماتهای کشورهاست، نه میان افغانها.
او افزوده که «کشورهای دخیل در روند دوحه، با سیاستهای محدودکننده طالبان مخالفاند اما هیچیک حاضر به مقابله یا حمله به این گروه نیستند.»
این دیپلمات پیشین اروپایی گفته که «طالبان نه فشار داخلی احساس میکنند، نه خارجی. آنها خود را ملزم به تغییر سیاستهایشان نمیدانند.»
روند دوحه که از سوی سازمان ملل مدیریت میشود، قبلا با این انتقاد از جانب فعالان مدنی و سیاسی افغانستان مواجه بوده که بیشتر براساس تمایلات و خواستههای طالبان برگزار میشود و جای نمایندگان واقعی مردم، جریانهای مخالف گروه طالبان، زنان و جامعه مدنی خالی است.
طالبان تا کنون حاضر نشده که گفتوگوهای جامع و سازنده را با اشتراک نمایندگان جریانهای مختلف سیاسی و قومی در افغانستان آغاز کند و برای بحران و بنبست سیاسی موجود ضرورت گفتوگو را بپذیرد. طالبان تاکید دارند که با برگشت آنان به قدرت، مشکلات افغانستان حل شده و کشورهای منطقه و جریانهای سیاسی داخلی باید سلطه انحصاری این گروه را بپذیرند و گفتوگوها در باره افغانستان باید در مورد چگونگی حل مشکلاتی پیش برود که طالبان پیشنهاد میکنند.
این در حالی است که با برگشت طالبان به قدرت، افغانستان یک بار دیگر وارد یکی از مراحل بحرانی خود از نظر سیاسی و اقتصادی و اجتماعی شده و بسترها و زمینههای جنگ و خشونت بیش از هر زمان دیگری در کشور فراهم شده است.
کشورهای منطقه پیوسته در چهار سال اخیر، نگرانی خود را از گسترش فعالیت گروههای تروریستی و قاچاق مواد مخدر ابراز کردهاند. نگرانیهایی که طالبان آن را بیاساس عنوان میکنند.
کندز، قندز یا قندوز؟

قندوز برعکس کندز/قندز که در اشاره به قلعهی بزرگ کهندژ/کهندز که اکنون خرابههای آن موجود است و حکایت از تاریخ و ابهت تاریخی کندز دارد، صورت تحریف شدهی واژهی قندس (محتملن نامواژهی عربی) در زبان ترکی است که معنای سگ آبی را دارد. به عبارتی دیگر، قندوز صورت عامیانه، ترکیشده و تحریف شدهی واژه قندس است
مقام پییشن وزارت خارجه ایران: افغانستانیها با جاسوسان همراه نیستند، پاسداران میراث مشترکمان هستند

aسیدرسول موسوی، مدیرکل پیشین بخش آسیای غربی در وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در یادداشتی به خبرگزاری ایراف نوشته است:«مدیریت مسائل مربوط به اتباع افغانستانی نیازمند رویکردی صبورانه، دقیق و مبتنی بر کرامت انسانی است.»
او افزوده که«با رعایت قوانین، میتوانیم چالشها را با آرامش مدیریت کرده و از ظرفیتهای موجود برای بهبود وضعیت بهرهبرداری کنیم.»
این مقام پیشین وزارت امور خارجه ایران میافزاید:«افغانستانیها نه تنها با جاسوسان دشمن همراه نیستند، بلکه خود را جدای از حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی نمیدانند و پاسداران میراث مشترکمان هستند. اقدامات نسنجیده میتواند به این میراث شکوهمند آسیب بزند.»
یادداشت کامل آقای موسوی که در خبرگزاری ایراف منتشر شده، به شرح زیر است:
شیخ اجل حضرت سعدی علیه الرحمه در دیباچه گلستان همیشه سبزش میفرماید: دو چیز طیره عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی!
فکر میکنم در موضوع اخراج اتباع افغانستانی که به صورت غیرقانونی در ایران بسر میبرند نکاتی وجود دارد که لازم است در این یادداشت به آنها اشاره کنم تا به امید خدا مورد توجه مجریان امر قرار گیرد تا کار قانونی آنان با شائبههای نقض قانون آمیخته نشود.
تقریبا همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ در ایران، تحولاتی در افغانستان رخ داد که پیآمد آن ورود نیروهای شوروی به افغانستان و اشغال این کشورشد. بدنبال اشغال افغانستان توسط شوروی در دی ماه ۱۳۵۷ جهاد آزادیبخش مردم مسلمان افغانستان علیه نیروهای اشغالگر آغاز شد که از حواشی این مبارزات آزادیبخش، ورود پناهندگان افغان خصوصا خانوادههای آنان به کشورهای همسایه از جمله ایران بود. ویژگی مهم جریان نسل اول پناهندگان افغان به ایران آن بود که عمدتا مجاهدین، خانوادههای خود را به کشورهای همسایه از جمله ایران منتقل می کردند و خود برای جهاد به داخل افغانستان بازمی گشتند.
در اینجا قصد بازگویی تاریخ نزدیک به نیم قرن حضور پناهندگان افغان در ایران را ندارم ولی می خواهم یک تفاوت اساسی و بنیادی نسل اول پناهندگان افغان در ایران را با نسلهای بعدی که امروز خود را مهاجر می نامند، بیان کنم.
مردم ایران در دوران جهاد مردم افغانستان با اشغالگران شرقی و بعد اشغالگران غربی با سعه صدر حضور برادران و خواهران هم دین و هم فرهنگ خود را در ایران پذیرفتند اما در طول زمان بدون آن که تصمیمی در نهادهای اجرایی کشور گرفته شده باشد، پدیده پذیرش پناهندگان به موضوعی به نام «مهاجرین افغان» تبدیل شد و این موضوعی بود که همواره در وزارت امور خارجه به آن توجهی خاص داشتیم و حتی از کاربرد واژه مهاجر در اسناد بین دو کشور خودداری می کردیم و این موضوع آنقدر جدی بود که یادداشتهایی را که سفارت افغانستان به وزرات امور خارجه تسلیم می کرد اگر در آن به شکلی واژه مهاجر آمده بود، عودت میدادیم .
تمام تلاش ما بر آن بود که سه مقوله را از هم جدا کنیم: اول پناهندگان که براساس رویه تعریف شده وارد کشور شده و ایران با همکاری کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل وضعیت پناهندگی آنان را پذیرفته بود، دوم پیوندهای خانوادگی ناشی از ازدواج بین اتباع ایرانی و افغانستانی و فرزندان آنها و سوم، سایر اتباع افغانستان که به طرق مختلف قانونی و غیرقانونی وارد ایران میشدند.
از نظر وزارت امور خارجه وضعیت گروه اول مشخص بوده و نیازی به اقدام خاصی نداشت ولی در مورد وضعیت گروه دوم میبایست به نوعی در چارچوب قوانین کشور وضعیت آنان روشن می شد و در مورد گروه سوم اصرار بر آن بود که ما از واژه مهاجرین استفاده ننماییم بلکه از واژه اتباع استفاده کنیم و همزمان وضعیت اقامت قانونی آنها را در داخل کشور روشن نماییم و اجازه ندهیم اتباع به صورت غیرقانونی وارد شده و یا اقامت داشته باشند.
بدون آن که بخواهم درباره نهادها یا سازمانهای مختلفی که در مسائل مربوط به اتباع افغانستان عهده دار وظایفی بودند و یا شدند، صحبت کنم معتقدم که همچنان ما باید این تقسیم بندی سه گانه را مورد توجه قرار دهیم و برای هریک اقدامات قانونی متفاوتی را دنبال کنیم.
در حال حاضر به نظر می رسد مشکل بوجود آمده در کشور، مربوط به گروه سوم باشد که در برخی نوشته ها و گفته ها از آنان با عنوان مهاجرین قانونی و غیرقانونی نام برده می شود که معتقدم نباید از واژه مهاجرین برای آنها استفاده شود؛ زیرا اساسا ما کشور مهاجر پذیری نیستیم و هیچ قانونی هم در مورد پذیرش مهاجر نداریم لذا باید از عناوین «اتباع با اقامت قانونی« و«اتباع غیرقانونی» استفاده نماییم.
در نحوه برخورد با این دو گروه ار اتباع حتما لازم است نهادهای مجری در اولین گام بین این دو گروه تفاوت قائل شده و بین اتباعی که دارای ویزا و اقامت قانونی هستند با اتباع غیرقانونی تفکیک قائل شوند و تمرکز اصلی خود را بر مدیریت اتباع غیرقانونی متمرکز کرده و نسبت به رد مرز کردن آنها اقدام کنند و در این اقدام خود یعنی رد مرز هم قانونی عمل کرده و کرامت انسانی اتباع را مورد احترام قرار دهند.
با شناختی که از موضوع دارم معتقدم اگر این موضوع کاملا شفاف و دقیق مطرح شود و برای اجرای آن استثنایی قائل نگردند، بسیاری از افغانهایی که غیرقانونی در کشور حضور دارند داوطلبانه کشور را ترک خواهند کرد و البته باید در همینجا ذکر کنم که جلوگیری از ورود غیرقانونی اتباع به کشور بسیار مهمتر از رد مرز آنهاست و مشکلاتی که ما در ورود غیرقانونی داریم بیشتر از مشکلات دستگیری و رد مرز اتباع غیرقانونی است.
اما یک مساله بسیار مهم در اینجا وجود دارد که باید مورد توجه جدی قرار گیرد وآن مسائل امنیتی مطرح شده اخیر در خصوص ارتباط برخی از اتباع با سرویس جاسوسی اسرائیل است که باید توجه داشته باشیم این مساله دامنه وسیعی می تواند داشته باشد و منحصر به اتباع افغانستان یا دیگر کشورها نیست و در اخبار منتشر شده (موثق یا غیر موثق) شاهد هستیم که در بین آنها اتباع کشورهای مختلف اروپایی و غیراروپایی، دیپلمات و غیردیپلمات وجود داشته است.
به نظر میرسد مقامات مسئول امنیت کشور لازم باشد مساله برخورد جدی با عوامل جاسوس و متصل به سرویسهای دشمن را از مسائل مربوط به اتباع غیرمجاز جدا کنند و چه بسا لازم باشد جاسوس و مرتبط به سرویسهای جاسوسی دستگیر شود نه آن که رد مرز گردد و به یک مساله حقوقی هم توجه داشته باشند که جرم یک اقدام با مسئولیت فردی است که دامنه مجازات به مجرم محدود می شود.
اگر با حوصله و با دقت و در چارچوب قوانین و با لحاظ داشتن اصل کرامت انسانها بخواهیم مجموعه مسائل مربوط به اتباع خارجی از جمله افغانها را مدیریت کنیم به نظر می رسد می توانیم با آرامش مشکلات موجود را مدیریت کنیم و حتی از خود حکومت سرپرست افغانستان، سفارت افغانستان در تهران و مجموعه برادران و خواهران افغان که در ایران اقامت قانونی دارند برای مدیریت این وضعیت استفاده کنیم.
به عنوان کسی که سالها در موضوع افغانستان کار کرده و از نزدیک با افغانستانیهای بسیاری آشنایی دارم با اطمینان می گویم میزان بغض و کینه آنها علیه جاسوسان اسرائیلی و دیگر کشورهای دشمن ایران و مسلمانان از من و شما بیشتر نباشد کمتر نیست و آنها خود را جدای از حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی نمیدانند و میراث سعدی و حافظ و رودکی و مولوی و سنایی و …..را پاسداری می کنند.
کسانی که امروز وظایف اجرایی در موضوعات مربوط به اتباع را برعهده دارند لازم است دقت کنند که ما راه درازی در حراست از پیوندهای مشترک حوزه فرهنگ و تمدنی مشترک ایرانی طی کرده ایم و وظایف بس سنگینی برای صیانت از میراث مشترک گرانسنگ خود داریم مبادا با اقداماتی نسجیده، کاری کنیم که به این میراث شکوهمند خود لطمه بزنیم.
نباید شک داشته باشیم که دشمنان فرهنگ و تمدن ایران زمین و حوزه زبان فارسی برای تفرقه بین ساکنین این جغرافیای وسیع نقشه های زیادی دارند و ما نباید با اقدامات غیرمحاسبه شده خود زمینه را برای فرصت طلبی آنها فراهم کنیم.
یونیسف: بیش از پنج هزار کودک با اخراج از ایران از خانوادهها جدا شدهاند

تاجالدین اویواله، مسوول دفتر یونیسف در افغانستان گفته که بیش از پنج هزار کودک در پی اخراج مهاجران افغانستان از ایران، از خانوادههای خود جدا شدهاند.
وی در صفحه اکس خود نگاشته است که بهطور میانگین حدود ۲۰ هزار مهاجر روزانه از ایران از طریق مرزهای ولایت هرات وارد کشور میشوند که یکچهارم آنان را کودکان تشکیل میدهند.
آقای اویواله افزوده که یونیسف در بخشهای بهداشت، غذا و آب پاک به بازگشتکنندهگان در مرزها همکاری میکند.
روند اخراج مهاجران افغانستان از ایران، در یک هفته اخیر تشدید شده است.
طبق گزارشها، طی یک هفته اخیر، بیش از ۱۰۰ هزار مهاجر از ایران اخراج شدهاند.
تشدید اخراج مهاجران نگرانیهای جدی نهادهای امدادرسان و حقوق بشری را برانگیخته است.