روزنامه جمهوری اسلامی، یادداشتی از یک نویسنده ضد مهاجر به نام غلامرضا بنی اسدی را نشر کرده که در آن به بهانه کمبود آب در ایران، تمام مشکلات و رنج و درد ملت ایران به پای مهاجران افغانستان نوشته شده است.
در این یادداشت آمده است:«به جای آب میلیونها افغان بدون مدرک وارد ایران میشوند».
نویسنده میافزاید:«فقط اگر آب مصرفی میلیونها مهاجر غیرقانونی را در نظر بگیریم، در خواهیم یافت که اگر همین الان به خانه خود بازگردند بهتر است که لحظه بعد.»
نویسنده این مطلب همچنین هشدار داده است که سیاستهای «امتگرایانه» بدون توجه به منافع ملی نه تنها به مردم ایران آسیب وارد میکند بلکه هیچ سودی دیگر ندارد.
او از مسئولان جمهوری اسلامی خواسته است که به جای «گشادهدستی» در پذیرش«مهاجران افغان»، به امنیت و رفاه مردم ایران توجه داشته باشند.
نویسنده افزوده است:«خبرها از باز کردن آب توسط طالبان به سمت شوره زارها حکایت دارند اما قطرهای هم به این سو نمیآید. کاش به اندازه مردم خود که به این سو میفرستند لااقل آب را هم روان میکردند.»
در پیوند به این یادداشت یادآوری چند نکته ضروری است.
نکته اول، یک جانبهنگری و ذهنیتسازی علیه مهاجران افغانستان
افرادی مثل نویسنده این مطلب خود شان نیز میدانند که نگاه و داوری شان در باره مهاجران یکجانبه، غیرمنصافه و در راستای ایجاد ذهنیت منفی علیه مهاجران است. ورنه چگونه ممکن است یک نویسنده فقط مصرف آب مهاجر را حساب کند و از دهها و صدها سودی که مهاجران به ایران و اقتصاد این کشور دارند، چشم بپوشد. حق و انصاف این است که یک نویسنده وقتی به موضوعی نگاه میکند، همه جنبههای آن را واکاوی کند و منصفانه داوری کند. قیاس و داوری این نویسنده شبیه این است که پدر یک خانواده در باره سود و زیان موجودیت فرزندانش فقط مصرف آب آنان را ملاک داوری قرار دهد و حکم کند که چون فرزندانش روزانه فلان مقدار آب مصرف میکنند، پس به زیان او هستند و پدر باید برای دفع این ضرر خود را از شر فرزندان خلاص کند.
در حالی که با یک حساب سرانگشتی هم میتوان دریافت کرد که حضور مهاجران افغانستان در ایران، بیش از آنکه به ضرر و زیان ایران باشد، منافع زیادی به این کشور و مردمان آن دارد که در مقایسه با با آن، مصارف و هزینههای آنان بسیار ناچیز است.
آنگونه که مهاجران افغانستان در ایران روایت میکنند، زن و مردم مهاجر افغانستان و حتا کودکان در این کشور در استخدام کارفرمایانی قرار دارند که نیازمند کارگر هستند و در نبود مهاجران افغانستان، جمعیت ایران قادر به تامین نیروی بشری برای کارفرمایان نیستند. یعنی موضوع به این شکل نیست که مهاجر به ایران رفته تا کار کارگر ایرانی را از دستش بگیرد. بلکه در بسیاری موارد، طبق روایت مهاجران، کارگر ایرانی برای بسیاری از کارها به ویژه در مشاغل شاقه در بخش تولید و کشاورزی وجود ندارد. بارها مقامهای دولتی بخشی خصوصی و اقتصادی ایران گفته اند که ایران به کمبود نیروی کار مواجه است.
نیروی کار ارزان که در خدمت بخش تولید و صنعت ایران قرار دارد، منافع اقتصادی زیادی به رشد اقتصاد ایران دارد. در مباحث اقتصادی داشتن نیروی کار ارزان یک مزیت بسیار اساسی به بخش تولید و صنعت است. موجودیت چنین نیرویی، از تورم، از افزایش بیرویه قیمتها و از کساد اقتصادی و ورشکستی صنایع کوچک جلوگیری میکند. میلیونها زن و مردم افغانستان در ایران کار میکنند و کار آنان ارزش اقتصادی به مراتب بیشتر از آنچیزی ایجاد میکند که آنان برای مایحتاج زندگی حداقلی خود از اقتصاد ایران برداشت میکنند. بسیاری از مهاجران افغانستان که از ایران برگشته میگویند که دستکم در سه دهه اخیر بسیاری از ساخت و سازها و ساختمان سازیها در ایران مدیون نیروی کار ارزان شهروندان افغانستان است. این در حالی است که بسیاری از کارگران مهاجر از شاق بودن کارها، از پایین بودن حقوق، از نداشتن بیمه، از تلف شدن حقوق شان توسط کارفرمایان استفادهجو و دهها مورد حق تلفی دیگر شکایت داشتهاند.
آگاهان امور اقتصادی ایران به حتم این را میدانند که اگر مهاجر افغانستان نباشد، ایران مجبور است از کشورهای دیگر نیروی انسانی برای کار وارد کند. در آن صورت، کارگر ارزان قابل دسترس نخواهد بود. مزیت دیگری که کارگران مهاجر افغانستان به ایران دارند، این است که دولت و صنایع ایران مجبور نیستند که هزینههای آموزش زبان و فرهنگ ایران را به کارگران تقبل کنند. این در حالی است که بسیاری از کشورهای مهاجرپذیر اروپایی، هزینههای هنگفتی را برای آموزش زبان و فرهنگ خود به کارگران مهاجر متقبل میشوند.
نکته دوم، خلط مبحث اجتماعی و اقتصادی مهاجرت با سیاست و امنیت
یکی از نکاتی که مهاجرستیزان در ایران در نظر نمیگیرند این است که مهاجرت یک پدیده اجتماعی و اقتصادی است و نباید نگاه سیاسی و امنیتی به پدیده مهاجرت داشت. نباید رفتار طالبان منحیث یک گروه حاکم با دولت ایران، زیاد با بحث مهاجرت خلط شود. مثلا گفتن اینکه طالبان آب نمیدهند اما مهاجر میفرستند، هیچ منطق ندارد. باید گفت که طالبان مهاجر نمیفرستند. مهاجر خودش با تقبل هزاران دشواری به ایران میرود. دلیل آن این است که طالبان انسان نیستند و پروای بیکاری و فقر را ندارند و اوضاع را طوری ساختهاند که مردم چارهای به جز مهاجرت ندارند. طالبان هیچ مسوولیتی در قبال مهاجران نمیپذیرند. اگر ایران همه مهاجران افغانستان را در یک روز از این کشور اخراج کند، طالبان خمی به ابرو نخواهند آورد. اینگونه نیست که شما به طالبان بگویید که اگر آب را سمت ایران رها نکنید، مهاجران را اخراج میکنیم. طالبان در جواب خواهند گفت که حرف خوبی است، بفرمایید. طالبان با نگاه امنیتیای که به مهاجران مقیم ایران دارند، حضور آنان در ایران را برای خود خطر تلقی میکنند و از اخراج آنان استقبال میکنند. در نگاه طالبان، اخراج هر مهاجر از ایران، کم شدن یک تهدید علیه رژیم طالبان است.
در عین حال، باید گفت که طالبان بیشترین و گسترده ترین روابط را با دولت ایران دارند. یعنی این گونه نیست که طالبان با کشورهای دیگر منطقه بسیار روابط خوب دارند و به دیگران امتیاز میدهند اما به ایران امتیاز نمیدهند و آب نمیدهند.
افزون بر اینها مسأله آب یک مسأله کاملا حقوقی است که دولتمردان دو کشور باید آن را از طریق دیپلماسی یا هر طریق دیگر حل کنند. ایران میتواند برای گرفتن آب علیه طالبان لشکرکشی کند. مهاجران افغانستان در ایران با این موضوع هیچ مشکلی ندارند. ایران اگر فکر میکند که طالبان در حقش حق تلفی میکند، ابزارهای زیادی برای گرفتن حق خود از طالبان در اختیار دارد و اگر اقدام کند، هزاران مهاجر افغانستان که برای نابودی طالبان لحظه شماری میکنند، خشنود خواهند شد که ایران طالبان را تادیب کند و حق خود را بستاند.
نکته سوم، ایران در اخراج مهاجران افغانستان فروگذاشت نکرده است
آنگونه که نویسنده این مطلب در روزنامه جمهوری اسلامی تصور میکند، چنین نیست که دولت ایران نسبت به مهاجران نگاه امتگرایانه و سخاوتمندانه داشته باشد. طبق گزارشهای سازمان و اظهارات مقامهای جمهوری اسلامی ایران، روزانه بیش از سه هزار نفر مهاجر افغانستان از نقاط مختلف ایران بازداشت و اخراج میشوند. یعنی اینگونه نیست که دولت تصمیم گرفته باشد که زیر پای مهاجران فرش سرخ هموار کند. بازداشت و اخراج به صورت مداوم روزانه و شبانه ادامه دارد. ظرفیتهایی که پولیس برای گرفتاری و اخراج مهاجران افغانستان اختصاص داده، به صورت روزمره به کار گرفته میشود. مهاجران میگویند که پولیس کوچه به کوچه و شهر به شهر و کارگاه به کارگاه دنبال مهاجران است و هرکه را گیر بیارد، بازداشت و اخراج میکند. حتا در مواردی، کسانی که ویزای معتبر داشتهاند و برای گرفتن ویزای ایران عالمی از مشکلات را در افغانستان تقبل کرده و هزینه پرداخته، به محض روبرو شدن با پولیس، بی توجه به ویزا و اعتبار آن، بازداشت و اخراج شدهاند. روشن نیست که نویسنده دیگر چه انتظاری از دولت ایران دارد. شاید پیشنهاد عالی جناب این باشد که همه نیروهای مسلح ایران کارهای خود را رها کنند و عملیات سراسری اخراج مهاجران را روی دست گیرند تا اندکی دل جناب شان خنک شود.
به نظر میرسد که نویسنده مطلب، اصطلاح«نگاه امتگرایانه» را از اقدامات جمهوری اسلامی در حمایت از گروه های طرفدار ایران در خاورمیانه به عاریت گرفته است و آن را در مورد مهاجران استفاده کرده است. ورنه چنانکه گفته شد، در باره مهاجران نگاههای آنچنانی در ایران وجود ندارد. مهاجران افغانستان میگویند که بدترین تجربههای مهاجرتی را مهاجران افغانستان در ایران دارند. البته که افغانستان در بیش از چهل کشور مهاجر دارد اما بدترین وضعیت را مهاجران ما در ایران دارند. ترس مداوم از گرفتاری، توهین اجتماعی، لتوکوب و اخراج و…
به صورت کلی میتوان گفت که سیاست کلی جمهوری اسلامی در باره مهاجران افغانستان، همسو با فرمایشات و توصیههای آقای بنی اسدی است. اگر جایی ترحمی و گذشت و مراعتی صورت میگیرد، استثنا بر قاعده است. قاعده کلی همان بازداشت و اخراج و محدود کردن و محروم کردن است. مهاجران میگویند که مثلا سیمکارتهای تلفن شان قطع میشود و در دفاتر اتباع روزها بخاطر یک سیمکارت سرگردان اند اما کسی به حرف شان گوش نمیکند. شکایتها از رفتار کارمندان دفاتر اتباع نیز بسیار زیاد است. بسیاریها روایت میکنند که کارمندان دفاتر اتباع، اصلا شهروندان افغانستان را انسان حساب نمیکنند و رفتاری به شدت تحقیرآمیز با آنان دارند.
نکته چهارم، مهاجران هنوز مشکور و قدرداناند
برغم بدبینیها و اشاعه افکار و ذهنیتهای مهاجرستیزانه شبیه آنچه این نویسنده مطرح کرده و برغم تمام زخم زبانها و رفتارهای تحقیرآمیز، بسیاری از مهاجران افغانستان در ایران، به این باوراند که باید قدردان و مشکور مردم ایران و دولت این کشور بود. دستکم برغم همه فشارها، میلیونها تن در این کشور، امرار حیات میکنند و از مرگ ناشی از گرسنگی و تهدیدهای گروه تروریستی طالبان در امان هستند. این چیزی است که خیلی از مهاجران افغانستان آن را برسم قدردانی به عنوان یک ارزش فرهنگی-تمدنی خود پاس میدارند. در مقابل، خیلی از ایرانیها نیز نگاه مثبت به قضیه دارند و از دید انسانی به این موضوع نگاه میکنند. افراد منصفی هم هستند که با توجه به ارزشهای مشترک فرهنگی، زبانی، دینی و تمدنی میان مردمان ایران و افغانستان، از همزیستی مسالمتآمیز، از ارفاق و از ترحم و شفقت نسبت به مهاجران افغانستان حرف میزنند و میگویند که آنان برادران مایند که روزگار بد آنان را محتاج لطف و عنایت ما ساخته است.
البته چنانکه در بالا اشاره شد، اینگونه نیست که مهاجران افغانستان بار دوش ایران باشند و حضور شان صرفا متکی به نگاه انسانی و یا آنگونه آقای بنی اسدی گفته نگاه امتگرایانه باشد. آنان در جامعه ایران کار میکنند و از ارزش کاری که برای جامعه و اقتصاد ایران ایجاد میکنند، اندکی خود شان هم مصرف میکنند تا چند صباحی زنده بمانند.
منحیث کسی که زمانی قلم بدست گرفته و عنوان نویسنده را یدک کشیدهایم، از نویسندگان و روزنامهنگاران دوست و فرهیخته ایرانی خود خواهشمندیم که در این شرایط سخت و تیره مردم افغانستان، اندکی با عطوفت و مهربانی به قضیه مهاجرت برخورد کرده و فراموش نکنند که میراثداران سعدی- آن انسان وارستهای، هستند که میگوید: بنی آدم اعضای یکدیگرند- که در آفرینش ز یک گوهرند؛ چو عضوی بدرد آورد روزگار-نماند دیگر عضوها را قرار!
نویسنده: بهرام بهین