احمد مسعود یکی از محوریترین چهرههای اشتراک کننده در نشست ویانا به شمار میرود و سخنان او به عنوان کسی که در حال حاضر یگانه چهره سیاسی ضد طالبان شناخته میشود، حایز اهمیت و نیازمند تأمل است.
شروع با شعری از مولانا
احمد مسعود عمدتاً سخنان خود را در مجالس رسمی با اشعاری از مولانا جلالالدین محمد بلخی آغاز میکند. چند روز پیش نیز مسعود در پیامی در صفحه ایکس خود، به شعری از مولانا استناد کرد. در نشست ویانا نیز احمد مسعود سخنان خود را با شعری از مولانا آغاز کرد.
مولاناگرایی احمد مسعود، خود باب بحث جداگانهای است. در اینجا به صورت فشرده به چند مورد اشاره میشود.
- علاقه به شعر و ادبیات و عرفان؛
- نشان دادن تمایل به برداشت عارفانه از دین و فاصله گرفتن از برداشتهای طالبانی از دین؛
- پیروی از مسعود پدر؛
- تمایل همگرایانه تاریخی-تمدنی با کشورهای همزبان؛
- نگاه انسانی و حقوقبشری به قضایا؛ و
- برتاباندن نوعی شوریدگی عصیانگرانه در برابر امور دنیوی که خاصه عارفان است.
اینکه چنین رویکردی به مسایل سیاسی و به جنگ و صلح خوب است یا نه یک بحث است اما سوال دیگر این است که چنین رویکردی کارآ و موثر است یا نه. برخیها معتقدند که برای کسی که رهبری یک جبهه نظامی را به عهده دارد، بهتر این است که نگاه عینی و حقوقی به قضایا داشته باشد و نه نگاه رمانتیک و عارفانه. نگاه ژرف به سخنان احمد مسعود، نشاندهنده این واقعیت است که او نگاه عارفانه و رمانتیک به قضایا دارد. روحیه عرفانگرایی در سراسر گفتار احمد مسعود قابل شهود است.
ارجحیت همگرایی و همدلی بر برنامهنویسی
احمد مسعود، با استناد به شعر مولانا در مورد اصلح بودن صلحِ تضادها صحبت میکند. او بخشی از ماموریت روند ویانا را از بین بردن تضاد دیدگاههای جریان سیاسی ضد طالبان عنوان میکند. در اینجا دیده میشود که رهبر جبهه مقاومت نگاه عارفانه به قضایای سیاسی دارد. او وقتی میگوید که«مشکل ما نبود برنامه نیست» و بلکه نبود همگرایی و همدلی در مورد یک برنامه واحد است، در واقع نگاه عارفانه به قضایا را به نگاه حقوقی و عینی ترجیح میدهد. به اعتقاد او همدلی و همگرایی میان نیروهای مخالف طالبان مقدم بر داشتن برنامهای است که پیرامون آن توافق نظر چندانی وجود نداشته باشد.
این در حالی است که بسیاریها معتقدند که وجود یک برنامه مدون که با درنظرداشت واقعیتهای عینی جامعه تدوین شده باشد، خود موجب ایجاد اتحاد و همگرایی است و در نبود برنامه سخت است که طرفها را در یک محور جمع کرد.
احمد مسعود در ادامه این بخش از سخنانش، میگوید که در پایان دوره جمهوریت برنامههای زیادی وجود داشت اما سیاسیون روی هیچ کدام توافق نداشتند و این تجربه به ما میگوید که اول باید توافق روی ایجاد برنامه وجود داشته باشد، بعد برنامه ایجاد شود. او همچنین با اشاره بر کارهایی که در نشستهای قبلی روند ویانا انجام شده میگوید، خوب است که کارهای انجام شده قبلی پیگیری شود تا اینکه برنامه جدیدی نوشته شود. اینجا به نظر میرسد که رهبر جبهه مقاومت ملی، از بیثباتی و آشفتگی ذهنی اشتراک کنندگان نشست ویانا انتقاد میکند. اشتراک کنندگانی که درهر نشست، طرحی نو میافگنند و پای صحبتها و تعهدات قبلی خود صادقانه نمیایستند. انگار احمد مسعود، به این نتیجه رسیده که حلقات معینی در درون روند ویانا دنبال ضیاع وقت و دامن زدن به اختلافها هستند و میخواهند این روند را سبوتاژ کنند. در واقع احمد مسعود چنین برداشتی را میخواهد القا کند که خیلی از اشتراک کنندگان روند ویانا، معنای روند را نمیدانند و یا آن را چندان جدی نگرفتهاند و یا با آن به نحوی بازی میکنند.
القای اعتماد به نفس به اشتراک کنندگان
رهبر جبهه مقاومت ملی میگوید که«مهم این است که به طرح آماده شده توسط مجمعههای شریک در روند ویانا اشاره کنیم. اینگونه نیست که ما روایت نداشته باشیم. یک سلسله کارها در دورهای قبلی نشست ویانا انجام شد که باید آن را نادیده نگیریم و روی آن کار کنیم و به پیش برویم. نباید در گذشته بمانیم. باید به جلو حرکت کنیم. یکی از دست اوردهای روند ویانا این بوده که توانستیم برنامه بسازیم، تولید داشته باشیم و خط ایجاد کنیم. مشکل عدم اتحاد و انسجام است.»
به نظر میرسد که احمد مسعود، از اینکه اشتراک کنندگان نشست ویانا اعتماد به نفس لازم را در مورد کارهایی که قبلا انجام دادهاند، ندارند، ناراحت است. به آنان میگوید که سر حرف تان بایستید و به خود و به کارهای تان اعتماد کنید. در این بخش، احمد مسعود به نحوی به انتقادهای مطرح شده از سوی شماری از منتقدان روند ویانا پاسخ میدهد. یکی از محورهای انتقادها از روند ویانا این بوده که این روند و اشتراک کنندگان آن از نبود روایت واحد و روشن رنج میبرند. چنین مینماید که اشتراک کنندگان نشست پنجم تحت تاثیر این انتقادها قرار گرفته و انگیزه خود را برای طی طریق به روش از قبل تعیین شده از دست دادهاند. احمد مسعود به اینها میگوید که اعتماد به نفس داشته باشید و ثابت قدم باشید و هر آن به گذشته بر نگردید و متردد نباشید.
فاصله گرفتن از فرهنگ فاصلهساز
در توجیه و لزوم اتحاد نیروهای ضد طالبان احمد مسعود میگوید:«از فرهنگی که سبب فاصلهها شد، فاصله بگیریم. این فرهنگ باعث از دست رفتن دست آوردهای بیست ساله شد که به قیمت زیادی به دست آمده بود. اگر جنگها و نزاعها و دشمنیهای گذشته را حمل کنیم و دعواهای طرفهای دیگر را ادامه دهیم، به مقصد نمیرسیم. با طرح، رویکرد و دید جدید میتوانیم مشکل را حل کنیم. با هیچ کشوری نمیخواهیم دشمن باشیم و هیچ کشوری هم نباید دید خصمانه نسبت به مردم افغانستان داشته باشد. مسیر شکست خورده دیروز، درسهای امروز هستند. زندانی گذشتهها نباشیم. در بازی های جیوپولتیک مسیر درست این استکه افغانسستان نسبت به همه دید خوب داشته باشد… در این شرایط، دید خیرخواهانه به همه کشورها داشتن درست است و نه جهتگیری به نفع این و آن.»
احمد مسعود در این بخش از سخنانش، به دو موضوع داخلی و خارجی اشاره میکند. در سیاست داخلی، اشاره احمد مسعود به اختلافها و تضادها و منازعات داخلی است. او به گذشتهای اشاره میکند که در آن اختلافها میان احزاب و جریانهای سیاسی منجر به جنگ و درگیریهای شدید و ویرانگر شد. میگوید از این گذشته و فرهنگی که باعث شکلگیری آن شد، فاصله بگیریم. به همینگونه، او به رقابتهای قدرتهای بیرونی در افغانستان اشاره میکند که باعث تشدید اختلافهای داخلی گردید و سبب جنگ و ویرانی بیشتر گردید. تجویز احمد مسعود این است که اختلافهای داخلی گذشته را کنار بگذاریم و تلاش کنیم که آله دست هیچ قدرت بیرونی نباشیم. فشرده این بخش از سخنان احمد مسعود، بر این گفته مشهور احمدشاه مسعود استوار است که گفته بود، نظامی شکل دهیم که هم بتوانیم با خود کنار بیاییم و هم با جهان.
از نظر اخلاقی و ارزشی این بخش از سخنان احمد مسعود بسیار خوب و حتا عالی است. چه خوب که اختلافهای گذشته داخلی کنار گذاشته شود و سیاست خارجی بیطرفانهای تدوین شود که بتواند همکاری همه کشورها را جلب کند و تقابل قدرتهای بیرونی را در افغانستان از بین ببرد. بسیاری از ناظران معتقدند که این یک سیاست بسیار معقول است. اما واقعیت چیز دیگری است.
هم در زمینه از بین بردن اختلافهای داخلی(که بیشترینه در مدار قومی قابل تببین و تعریف است) و هم در زمینه جلوگیری از تقابل قدرتهای بیرونی، واقعیت این است که با توصیه اخلاقی و با رویکرد رمانتیک و عارفانه نمیتوان در این زمینهها توفیقی داشت. اختلافهای داخلی بسترهایی حقوقی، اقتصادی، هویتی و تاریخی دیرینه دارند. این بسترها حقیقیاند و زاده عوامل صرفاً بیرونی نیستند. مثلا پشتونها براساس یک برنامه مدون، قصد دارند که افغانستان را از نظر هویتی، حاکمیتی و سرزمینی، پشتونیزه بسازند. این یک واقعیت عینی است. پشتونیستها را نمیتوان با توصیه اخلاقی از این برنامه منصرف کرد. این برنامه، اقوام غیرپشتون را در معرض حذف و نابودی قرار داده است. آنان باید از خود دفاع کنند. در این زمینه نیاز به ایجاد سازوکارهای حقوقی و سختافزاری دفاعی و بازدارندگی است.
دلیلی که امروزه سیاسیون منتسب به اقوام مختلف بالای همدیگر اعتماد نمیکنند و ناراحتی احمد مسعود از این اعتماد نکردنها در سخنانش مشهود است، این است که بیاعتمادی دلایل مقنع تاریخی دارد. عبور از گذشته کار دشوار است. میگویند که گذشته راهنمای آینده است. سیاسیون هر قوم برداشت خود شان را از گذشته دارند و به مقتضای آن عمل میکنند.
روند ویانا مسیر رسیدن به حق تعیین سرنوشت
احمد مسعود میگوید که روند ویانا راه رسیدن به نقطهای است که همه مردم با هم حق تعیین سرنوشت را بدست آوروند. اما لازمه رسیدن به این هدف این است که موارد اختلافی کنار گذاشته شود. پیشنهاد احمد مسعود این است که طرفهای دخیل در روند ویانا به نابودی طالبان تمرکز کنند و هر موضوع دیگری را فرعی تلقی کرده و آن را تا رسیدن به هدف نادیده بگیرند. اما لازمه چنین کاری، بازهم اعتماد است. اگر طرفها به همدیگر اعتماد کنند، میتوانند که اختلافها تا یک زمان مشخص کنار بگذارند. اما اگراعتماد نباشد، این مامول برآورده نخواهد شد. بازهم سوال اعتمادسازی در بین است.
واگذاری تصامیم سرنوشتساز به مردم
احمد مسعود میگوید:«پیشنهاد من این است که بجای مردم تصمیم نگیریم. تصمیم را مردم با آزادی انتخاب میگیرند. هیچ چیزی جای انتخابات و رای مردم را گرفته نمیتواند.» این سخنان احمد مسعود نشان میدهد که او اعتقاد راسخی به مردمسالاری دارد. این خیلی خوب است. این یگانه موردی است که احمد مسعود را از تمام رهبران سیاسی دیگر در افغانستان متمایز میسازد. حتا کرزی و غنی که به برکت انتخابات صاحب کرسی ریاست جمهوری در افغانستان شدند و عمر شان را در غرب سپری کرده بودند، این همه اعتقاد راسخ به انتخابات و مردمسالاری نداشتند. در میان رهبران جهادی که احمد مسعود فرزند این جریان است، نیز کسی با این صراحت در باره انتخابات و مردمسالاری صحبت نمیکند. این چیزی است که مسعود را ممتاز و مردم را به او امیدوار میسازد.
اما به نظر میرسد که مغالطهای هم شکل میگیرد وقتی سخن در مورد انتخابات، حق تعیین سرنوشت و تصمیمگیری مردم در بین میآید. انتخابات یک اصل زرین است و حمایت از آن هم درست و هم راه حل معقول برای حل بحرانها در کشور است. اما اگر اعتقاد این باشد که تصمیم گیری در باره مسایل کلان ملی و سیاسی به مردم واگذار شود، این موضوع اما و اگر زیاد دارد.
مردم افغانستان از نظر شعور سیاسی از نوعی صغارت رنج میبرند. مردم افغانستان به لحاظ دانش و فرهنگ سیاسی در حدی نیستند که بتوانند تصامیم مهم و درستی در باره سرنوشت آینده شان بگیرند. این وظیفه جریانهای سیاسی پیشرو باید باشد. جریانهای سیاسی باید طرح و برنامه خود را برای آینده کشور ارایه کنند و باز آنگاه مردم تصمیم میگیرند که کدام برنامه را تایید کنند. در واقع یک جریان سیاسی مسوول و آینده نگر باید طرح آماده خود رابرای پیش کش کردن به مردم داشته باشد. وقتی طرح آماده شد، باید در مورد آن به مردم آگاهی دهی شود. به سوالها پاسخ گفته شود و طرح در یک فرآیند گفتمان باز ملی پخته شود و توافق همگانی برای آن گرفته شود. تعلیق تصمیمگیریهای مهم و واگذاری آن به مردمی که هنوز نه سطح شعور سیاسی شان زیاد قابل ملاحظه است و نه هم میکانیزم مشارکت مستقیم آنان در روند تصمیم گیری مشخص است، میتواند نوعی گریز از مسوولیت باشد و این گریز برای یک جریان سیاسی صاحب مدعا زیان بار است.
تحلیل احمد مسعود از وضعیت جاری
احمد مسعود، میگوید که توان طالبان رو به تضعیف است؛ صداهای انتقادی از درون طالبان بلند شده؛ ارزش افغانی سقوط کرده؛ منطقه طالبان را زخم خونچکان میداند؛ نارضایتی مردم افزایش یافته؛ و فعالیت گروههای تروریستی در افغانستان افزایش یافته است.
با این حال، رهبر جبهه مقاومت میگوید که امید بستن به اینکه عامل خارجی از جمله مثلا به قدرت رسیدن ترامپ در امریکا یا مثلا اختلافهای داخلی طالبان به تنهایی میتوانند منجر به سقوط طالبان شود، نادرست است. او میگوید که مجموعه از عوامل منجر به فروپاشی طالبان میشود و در عین حال این بسیار مهم است که نیروهای ضد طالبان از فرصت پیش آمده بیشترین بهرهبرداری را نمایند. البته که لازمه استفاده بهینه از این فرصت این است که مخالفان طالبان سریع اختلافها را کنار بگذارند و متحد شوند.
انکار عنصر قومی طالبان
احمد مسعود، یک بار دیگر عنصر قومی طالبان را انکار کرد. او گفت که طالبان به کدام قوم تعلق ندارند و نماینده پشتونها نیستند. واضح است که چنین دیدگاه، بخشی از متعلقات نگاه عارفانه و شاعرانه به مسایل سیاسی-کشوری است. البته این بسیار خوب است که دید کلان فراقومی به مسایل داشته باشیم و در جهت رفع تبیعض و اختلافهای قومی کار شود. این اظهارات، از نگاه انسانی احمد مسعود به سیاست سرچشمه میگیرد. نگاهی که تبعیض، برتریجویی، کینه، عداوت و نزاع قومی را بر نمیتابد.
اما چنانکه اشاره شد، واقعیتها چیز دیگری است. اینکه یکی از عناصر تشکیل دهنده حرکتی به نام طالبان، قومیت است، جای هیچ شک و شبه نیست. اینکه طالبان نماینده پشتونها نیستند میتواند درست باشد اما این یک واقعیت انکار ناپذیر است که این گروه از پشتونها تشکیل شده، برنامههای پشتونی را اجرا میکند و عملاً در حال نفی و انکار دیگران است. اینها واقعیتهای عینی افغانستان است. ریشه جنگ و نزاع در افغانستان، ریشه در برتریجویی پشتونها دارد. جریانی که احمد مسعود به آن تعلق دارد، در واقع قربانی قومپرستی و سیاستهای قومی طالبان است. پس انکار عامل قومی در تشکیل طالبان، از موضع یک قربانی، چندان ارزش اخلاقی ندارد. به قول سعدی، تواضع زگردان فرازان نیکوست-گدا گر تواضع کند، خوی اوست. این بدان معناست که از موضع ضعف و از جایگاه قربانی، اتخاذ رفتار متواضعانه(که در اینجا انکار عامل قومی منازعه از جانب جریان ضعیف و قربانی چنین معنایی را افاده میکند) بازتابننده ارزش اخلاقی نیست. یا به قول بیدل، اظهار عجز پیش ستم پیشه ابلهی است-اشک کباب باعث طغیان آتش است.
واقعیت عینی تاریخ افغانستان این است که پشتونها با برنامه حذف دیگران، اعتماد ملی را از بین بردهاند و کشور را دچار بحرانهای پیچیده کردهاند. اذعان به این واقعیت، البته که به معنای نفرت پراگنی قومی نیست و ضد ارزش اخلاقی هم نیست. اذعان به این واقعیت، پذیرش و شناخت عامل اصلی بحران و منازعه است. باید گفت که این بخش از اظهارات احمد مسعود، همیشه در میان نخبگان فرهنگی و سیاسی غیرپشتون و تاجیکها حساسیت برانگیز است و با انتقادهای تند همراه است. بسیاریها معقتدند که انکار عامل قومی منازعه، یک رویکرد و دیدگاه قدیمی و تکراری اما نادرست حلقات معاملهگرای غیرپشتون است که نتیجهای در جهت رفع بحران در پی نداشته و بلکه بیشتر پشتونها را در پیمودن مسیر ستمپیشگی و انکار هویت و ارزشهای غیرپشتونها تشجیع میکند و البته جنگ و منازعه را پیچیده و عوامل مشدده آن را تقویت میکند.
نویسنده: بهرام بهین