برخی از رسانهها گزارش دادهاند که در دو ماه گذشته، پانزده گروه از شیخهای عرب، در مجموع حدود ۱۵۰ نفر، به مناطق صحرایی و جنگلی کندهار، بیابانهای میان هلمند و ارزگان و بخشهای مختلف ولایت فراه وارد شدهاند.
تلویزیون آمو به نقل از یکی از همکاران شیخهای شکارچی عرب نوشته که آنها در مناطقی از این ولایتها که در فصل زمستان محل استراحت برخی پرندگان کمیاب است، به شکار میپردازند و حیوانات صحرایی، از جمله مارماهیان بیابانی را نیز شکار کرده و به خارج از کشور منتقل میکنند.
آمو همچنان در این گزارش میگوید که شماری از شیخهای عرب در مناطق مرزی میان ارزگان و هلمند کمپهایی ساختهاند و بهطور منظم در آنجا رفتوآمد دارند و طالبان برای تأمین امنیت این شکارچیان، نیروهای امنیتی طالبان، از جمله واحدهای استخباراتی خود را مستقر ساخته و از ورود مردم محلی جلوگیری میکنند.
طبق گزارش آمو، شیخهای عرب از امارات متحده عربی، قطر، عربستان سعودی، کویت و بحرین معمولاً برای شکار پرندگان نایابی همچون هوبره – پرندهای که مورد علاقه شاهزادگان عرب برای شکار و تربیت شاهین است – به این مناطق سفر میکنند. این پرندگان در فصل زمستان به این نواحی مهاجرت میکنند و شکارچیان عرب با شاهینهای تربیتشده خود آنها را شکار میکنند.
منابعی از میان طالبان به آمو گفتهاند که شیخهای عرب بر اساس یک قرارداد پانزدهساله، هر سال برای شکار به این مناطق میآیند و طالبان مسئول تأمین امنیت و فراهم کردن محل اقامت آنها است.
رهبر طالبان پیشتر شکار پرندگان را برای همه ممنوع اعلام کرده و مردم محلی را از انجام این کار منع کرده است.
افغانستان در حالی به شکارگاه امیرزادگان عیاش و لذتجوی عرب تبدیل شده که این کشور برای باشندگانش تبدیل به یک کشتارگاه شده است. در سه سال و نیم اخیر، ارزانترین متاع در افغانستان خون انسان بوده است. هزاران نفر در نتیجه انتقامجوییهای طالبان از میان نظامیان پیشین، جوانان، نخبگان و …کشته شدند. هر روز خبرهایی از کشته شدن افراد به شکل مرموز در گوشه گوشه افغانستان نشر میشود و هیچ نهاد و مرجعی برای پاسخگویی و تقبل مسوولیت وجود ندارد.
در تعبیر دیگری که در سه سال و نیم اخیر از افغانستان رایج شده، این کشور را بسیاریها زندان مردمانش میدانند. شهروندان این کشور از ابتداییترین حقوق انسانی شان محروم هستند. دختران از آموزش محروم هستند. نزدیک به هشتاد درصد جمعیت این کشور، نان خوردن سه وقت در روز را ندارند. بیش از ده میلیون نفر از شهروندان افغانستان به کشورهای همسایه مهاجر شده و با انواع توهین و تحقیر مواجه هستند. روزانه ایران و پاکستان هزاران شهروند مهاجر افغانستان را بازداشت و اخراج میکنند. روایت بسیاری از خانواده از اخراج از ایران و پاکستان، روایتهای تلخ و تکاندهنده است. زنان و کودکان در حالی که مردان شان از ایران و پاکستان اخراج میشوند، در کشورهای همسایه دربدر و سرگردان میگردند و مرجعی برای رسیدگی به حق و حقوق آنان وجود ندارد.
طبق روایتی که مردم در بسیاری از مناطق دارند، هر فرد طالبان به تنهایی، پولیس، دادستان و قاضی است و هر که به مزاقش خوش نخورد، زندانی، شکنجه و به قتل میرسد. همه روزه گزارشها حاکی از پیدا شدن جسدهای تیرباران شده، افراد حلقآویز شده و پیکرهای سلاخی شده است. انسان افغانستانی در طول تاریخ چنین وضعیت فاجعهباری را تجربه نکرده و بیدفاع و در معرض کشتن و شکنجه قرار نداشته است.
با این همه، شیوخ سرمایهدار عرب که با مقامهای طالبان پیوندهای خویشی هم برقرار کردهاند و از فرط بیکاری و بیغمی دنبال شکار پرندگان هستند، بیخبر از آنچه در زیر پوست جامعه افغانستان میگذرد، سرگرم سفرهای تفریحی به این خرابکده هستند و افغانستان را شکارگاه خود تصور میکنند. شکارگاهی که حاکمانش، سربازان شکم گرسنه را برای تامین امنیت شکارچیان توظیف میکنند و مردم بومی را اجازه نمیدهند که با رفت و آمد در بوم و بر سرزمین خود مزاحم شکارچیان عرب شوند.
از نظر حقوق بشری، افغانستان امروزه تبدیل به یک گنداب هولناک شده است. اما انگار برای شکارچیان عرب این موضوع اهمیتی ندارد. آنان از این گنداب ماهی مطلوب خود را صید میکنند. حاکمان نیز از شیوخ پولدار،«شکارپولی» دریافت میکنند و مصروف معیشت خود شان هستند. بحث تخریب محیط زیست و ممنوعیت پرندگان معروض به انقراض نسل که برای افغانستان اهمیت و ارزشی ندارد.
نویسنده: بهرام بهین