شیرمحمد عباس استانکزی، معاون سیاسی امور خارجه حکومت خود خوانده طالبان که پس از صدور حکم بازداشتش از سوی رهبر طالبان، کشور را ترک کرده، در نوار صوتی تازهای که به رسانهها فرستاده، گفته است که حاکمیت ملاهبتالله دایمی نسیت، حاکمان میروند، اما وطن باقی میماند.
تلویزیون افغاستان انترنشنال با انشتار نوار صوتی منسوب به عباس استانکزی، گفته که این نوار به تازگی ضبط شده است. در این نوار صوتی آقای استانکزی به چند نکته اشاره میکند که محورهای اصلی چالشهایی است که دوام حاکمیت طالبان را از درون با تهدید فروپاشی مواجه میکند. هر چند مخالفان طالبان و ناظران و تحلیلگران نیز پیوسته به این نکات اشاره میکنند و آقای استانکزی حرف تازهای نگفته است، اما اهمیت سخنان او در این است که از درون بیان میشود. اظهارات آقای استانکزی در واقع روایتی از درون طالبان در مورد طالبان است.
چند نکته محوری در اظهارات آقای استانکزی به شرح زیر است:
دایمی نبودن حاکمیت طالبان
معاون پیشین وزارت امور خارجه طالبان، با بیان اینکه حکومت طالبان نیز مثل ۱۲ حکومت ماقبل خود در پنج دهه اخیر، دایمی نیست و رفتنی است، در واقع روایتی را به چالش میکشد که طالبان در سه سال و نیم اخیر پیوسته بر آن تاکید کردند. طالبان همواره این را گفتهاند که حاکمیت شان زوال ناپذیر است. طالبان در تقویت روایت زوالناپذیری حاکمیت شان از هر روشی استفاده کردند. خشونت بیحد و حصر این گروه در سرکوب مخالفان، در راستای تقویت همین روایت صورت میگیرد. طالبان چون فکر میکنند که حاکمیت شان زوال نمیپذیرد، دست به هر جنایتی میزنند و به اصطلاح از عواقب جنایات شان بیم ندارند. اگر این گروه بداند که حاکمیت شان زوالپذیر است، رفتار مسوولانهتری در پیش خواهند گرفت. با این حال، وقتی عباس استانکزی میگوید که حاکمیت طالبان نیز دایمی نیست، به این معناست که کم کم حلقاتی در درون طالبان به این امر واقف شدهاند. یعنی درک اینکه حاکمیت طالبان دایمی نیست، در درون طالبان در حال شکلگیری است. اظهارات استانکزی گزارشی در باره همین واقعیت است. اینکه طالبان به زوالپذیری خود معترف شدهاند. به احتمال زیاد، مخاطب این حرف آقای استانکزی مقامهای طالبان است. او میخواهد به بقیه مقامهای طالبان پیام دهد که زیاد خود را مصرف حاکمیت ملاهبتالله نکنند، زیرا به عقیده او این حاکمیت نیز رفتنی است. به قول عامیانه، زمستان رفتنی است، روسیاهی به ذغال میماند.
زیر سوال بردن رهبر پرستی و انقیاد بردهوار به ملاهبتالله
نکته اساسی و محوری دیگر در مورد طالبان، اطاعت بیوچون چرا از ملاهبتالله است. رهبر طالبان طوری رفتار کرده که تحمل شنیدن اندکترین انتقاد و اعتراض و مخالفت از درون و بیرون رژیم را ندارد. در واقع یکی از ایجابات دوام نظام طالبانی بستگی به اطاعت از رهبر است. رهبر در ساختاری مثل طالبان نقش اساسی و مرکزی دارد و ضعف اراده اطاعتپذیری اعضای گروه از رهبر، زمینه زوال و فروپاشی و انشقاق را فراهم میسازد. رهبر طالبان به همین دلیل به وحدت نظر، اتحاد، اطاعتپذیری و ارادت مومنانه به رهبر زیاد تاکید داشته است. برخی از مقامهای طالبان به صراحت گفتهاند که اطاعت از هبتالله اطاعت از الله است. تنها با داشتن چنین باوری، اعضای طالبان میتوانند از رهبر این گروه اطاعت کنند. اما اطاعت از رهبر طالبان به این دلیل به اعضا و مقامهای این گروه دشوار است که رهبر طالبان اطاعت از خود را صبغه دینی میدهد اما فرامینی صادر میکند که صبغه دینی ندارد. این امر باعث میشود که اعضا دچار شک و تردید شوند. وقتی اطاعت از رهبر یک امر دینی میتواند باشد که رهبر خودش رفتار دینی داشته باشد و خلاف احکام دین و شریعت حکمی صادر نکند. این در حالی است که هبتالله احکام زیادی صادر کرده که با اصول و احکام شریعت در تضاد است. یکی از احکام، همین منع آموزش دختران است که در دین اسلام حتا امر به آموزش شده و در واقع آموزش یک فریضه دینی هم هست. این باعث میشود که اطاعتپذیری از ملاهبتالله برای مقامهای طالبان به یک عذاب وجدان و تناقض جدی مبدل شود. تحمل انتقاد از امیر و رهبر نیز در اسلام یک اصل است. براساس روایتهای دینی، امرا و خلفای نخستین حاکمیتهای اسلامی، به پیروان خود میگفتند که تا زمانی از ما اطاعت کنید که طبق احکام شریعت و اوامر الهی رفتار کنم و حتا خلافی از من سرزد، مانعم شوید. هبتالله این اصل دینی را نیز نقض کرده است. طبق قاعده هبتالله، پیروان باید اطاعت دینی داشته باشند و امیر میتواند خلاف دین و شریعت هم عمل کند و کسی حق اعتراض و انتقاد را ندارد.
تک عاملی نبودن فروپاشی نظام طالبان
نکته دقیق و مهم دیگری که آقای استانکزی به آن اشاره کرده، این است که چالشها و مشکلات رژیم طالبان تنها این نیست که این گروه درس وتحصیل دختران و زنان را منع کرده و با انتقاد بینالمللی و نارضایتی شدید داخلی مواجه شده است.
چالشهای جدی و فراگیر اقتصادی، چالشهای جدی سیاسی، چالش گسترش تروریزم و ضعف طالبان در مهار گروههای مختلف منطقهای و جهانی، مواد مخدر و مدیریت رقابت قدرتهای بزرگ درافغانستان، مسایل و نکات مهم دیگری است که همواره دوام و ثبات حاکمیتهای سیاسی در افغانستان را با چالش مواجه کرده و در مسیر فروپاشی قرار داده است. در حاکمیت طالبان این چالشها جدیتر از هر زمان دیگری مطرح بوده است. یعنی تنها مشکل زنان نیست که بتوان با صدور یک فرمان آن را حل کرد.
در چند روز اخیر، آسیبپذیری حاکمیت طالبان از ناحیه اقتصاد نشانههای خود را به ظهور رساند. وقتی امریکا دستور قطع کمکهای خود را صادر کرد، قیمت دالر سیر صعودی سریع پیدا کرد و طالبان را سراسیمه و دستپاچه کرد. توقف فعالیت دهها نهادها امدادرسان، پیامد آنی دیگری بود که قطع کمک های امریکا به دنبال داشت. طالبان چنان دستپاچه شدند که اعلام کردند، حقوق ماهوار کارمندان دولتی را برای سه ماه به تعویق خواهد انداخت. هرچند بعدتر سخنگوی این گروه اعلام کرد که حقوق پرداخت میشود و تاخیر در پرداخت حقوق کارمندان ربطی به قطع کمک های جهانی ندارد اما این فقط یک اعلامیه مطبوعاتی بود و اصل واقعیت را تغییر نمیدهد.
برسمیت شناخته نشدن طالبان یک چالش سیاسی بسیار مهم دیگر است. درخواست حکم بازداشت رهبر طالبان و رییس دادگاه عالی این گروه، برسمیت شناسی طالبان را بیشتر از دسترس دور کرد. وقتی چند روز پیش وزیر خارجه ایران به کابل رفت، روزنامههای ایران به او طعنه زدند که چگونه با گروهی ارتباط برقرار میکنید که رهبرانش حکم بازداشت دادگاه بینالمللی را دارند. خطر برسمیت شناخته نشدن جدی است. وقتی کشورها حاکمیت طالبان را به رسمیت نمیشناسند یعنی این که به رفتنی بودن و موقتی بودن حاکمیت این گروه باور قطعی دارند و دنبال طرح بدیل میگردند. این در واقع نشستن در سالون انتظار فروپاشی طالبان!
خلاصه اینکه به قول عامیانه نظام طالبان چنان معروض به خطرها و برخودار از معایب و ضعفها است که فقط برای انکار آن باید وجدان انسانی را به شدت سرکوب کرد و به همه دروغ گفت. این چیزی است که به نظر میرسد همه مقامهای طالبان را دچار وسواس و نگرانی و تردید کرده است اما یا از ترس و یا هم از روی مصالح شخصی به روی خود نمیآورند.
با توجه اینکه گفته شده، عباس استانکزی پس از صدور حکم بازداشتش از سوی هبتالله، به همکاری رییس استخبارات طالبان و وزیر دفاع و داخله این گروه قادر به خروج از کشور شده، میتوان گفت که همه مقامهای طالبان در برابر هبتالله قرار گرفتهاند و حاضر نیستند که احکام او را در زمینه بازداشت مقامهای این گروه اجرا کنند. در واقع وزرای دفاع و داخله و رییس استخبارات که باید اوامر رهبر را اجرا کنند، در قسمت بازداشت استانکزی از امر رهبر نافرمانی کردهاند. این یعنی اینکه هبتالله با یک کودتا از سوی ارشدترین مقامهای طالبان روبرو شده است. وزرای داخله و دفاع و رییس استخبارات میدانند که تنها تضمین ماندن شان در سمتهای شان، حمایت از همدیگر در برابر تهدیدهای رهبری است. آنان به این نتیجه رسیدهاند که اگر همدیگر خود را حمایت نکنند، رهبر این گروه به نوبت حکم بازداشت همه آنان را صادر خواهد کرد. این اتحاد و همسویی مقامهای اجرایی طالبان در برابر رهبر، زنگ خطر جدی را برای طالبان به صدا در آورده و نشان دهنده اوج بیاعتمادی و حاکم شدن ترس و سوءظن شدید رهبران نسبت به هم دیگر است. این وضعیت نمیتواند زیاد دوام کند. اگر مقامهای کابل نشین طالبان به این درک برسند که اتحاد شان در برابر هبتالله، رهبر کندهار نشین را به نوعی سلب صلاحیت میکند، احتمال اینکه اقدامات بیشتری را روی دست گیرد بسیار بالا است. رهبر طالبان نیز ناچار است که به این وضعیت پایان دهد. یا باید خود را تغییر دهد یا مقام ها را وادار به تمکین در برابر خواستهای کند. برخی از رسانهها به نقل از منابعی گزارش دادهاند که در روزهای آینده نشست مهمی در کندهار با حضورمقامهای طالبان در نزد رهبر این گروه برگزار خواهد شد. این نشست بدون شک در راستای پایان دادن به یک بن بست جدی در روابط درون ساختاری طالبان است.
به نظر میرسد که نافرمانیهای برخی از مقامهای طالبان، ریشه در حمایتها و دیکتههای خارجی هم دارد. در چند روز اخیر مقامهای طالبان در سفر به امارات و قطر و دیدووادید با سفارتهای خارجی بودهاند. اینها میتواند به این معنا باشد که حلقات مشخصی از مقامهای طالبان در صدد پایان بخشیدن به سلطه جابرانه هبتالله بر خویشتناند. اگر این فرضیه درست باشد، اظهارات استانکزی در خوست که منجر به صدور حکم بازداشت او از سوی هبتالله گردید، برنامهریزی شده بوده و میتوان آن را کلید یک تحول جدی درونساختاری در میان طالبان در نظر گرفت. احتمالاً شماری از مقامهای دیگر طالبان نیز ترک کشور کنند و یک حلقه نیرومند در بیرون از کشور در برابر هبتالله شکل گیرد که به کمک خارجیها و در همسویی با برخی از حلقات سیاسی مخالف طالبان در تبعید، برنامه کنار زدن هبتالله از رأس هرم قدرت را پیش ببرند.
نویسنده: بهرام بهین