تعلیق ارسال پول نقد از جانب امریکا به طالبان، این گروه را به شدت تکان داده است. به نظر میرسد که طالبان با سرنوشتی مواجه شدهاند که اشرف غنی احمدزی رییس جمهوری مخلوع افغانستان در نسبت به رابطهاش با امریکا مواجه شد.
اشرف غنی که با لجاجت انتخابات دور دوم ریاست جمهوری را برای ماندن در سکان قدرت برای پنج سال دیگر برگزار کرد، تصور میکرد که امریکاییها از افغانستان رفتنی نیستند و از هر تصمیم او حمایت خواهند کرد. پس از برگزاری انتخابات و کاربرد تقلب گسترده، غنی با عجله در صدد جلب توجه امریکا شد و شریک بیخاصیت خود عبدالله عبدالله را گرفته، رفت امریکا و به دیدار بایدن. هدف غنی این بود که با بایدن تجدید پیمان کند، گستاخی خود در زمینه برگزاری انتخابات بدون اذن امریکا را تلافی کند و وعده دهد که اگر حمایت شود، در خدمت تحقق اهداف امریکا قرار خواهد داشت. اما برخورد سرد و خشن بایدن غنی و عبدالله را غافلگیر کرد. بایدن هیچ تعهدی به حمایت از دوام کار غنی و حکومت منزوی شده و بدنام شده او نداد. غنی از امریکا با ناامیدی برگشت و به نظر میرسد که شکست روحی او از همانجا آغاز شد و در راستای همین شکست، شکست و فروپاشی نظام را در یک رویکرد عقدهمندانه نیز رقم زد.
متاسفانه سیاسیون افغانستان همواره در تحلیل شان از اوضاع جهانی و شناخت شان از قدرتهای جهانی حاکم و مسلط بر افغانستان اشتباه و سرسری بوده است. یک زمانی سیاسیون و حاکم حکومتهای کمونیستی در افغانستان با قطع و یقین فکر میکردند که شورویها افغانستان را رها کردنی نیستند. براساس همین برداشت، با سماجت در برابر واقعیتهای عینی جامعه ایستادند و در این ایستادگی و یکدنگی فقط به متکای خارجی تکیه کردند.
حامد کرزی و سپس اشرف غنی و حواریون شان نیز چنین برداشتی داشتند. از اشرف غنی نقل شده که در اوایل حضور امریکا در افغانستان، گفته بود که امریکا تا قیامت در افغانستان میماند. کرزی نیز بارها این را میگفت که امریکا رفتنی نیست. این دو چهره متقلب و مزدور امریکا، دولت را در پرتو چنین تحلیلی از رفتار و شناخت امریکا مدیریت کردند و متاسفانه در مسیر فروپاشی قرار دادند.
اکنون طالبان نیز دچار چنین فهم و برداشتی از رفتار امریکا شدهاند. به نظر میرسد که طالبان دو تحلیل و دیدگاه در مورد چگونگی مواجهه امریکا با این گروه و با افغانستان دارند که یکی از بعد سلبی و دیگری از بعد ایجابی در یک جهت قرار میگیرند. برخی از طالبان فکر میکنند که امریکا به دلیل نیازی که به افغانستان دارد، تا مادام قیامت از طالبان حمایت خواهد کرد و این حمایت ضامن بقای طالبان در قدرت است. برخی اما باور شان این است که امریکا دیگر دخالتی در افغانستان نخواهد کرد و این سرزمین خدادادی را به طالبان واگذار خواهد کرد که هرچه خواستند انجام دهند. هر دو برداشت اشتباه است. اشتباه این است که در نظر امریکاییها، افغانستان جدا از طالبان است نگاه به افغانستان طوری است که برای حفظ نوعی سلطه و نفوذ در آن برنامههای درازمدت دارند اما نگاه شان به حاکمان و حاکمیتها در افغانستان، استعجالی و تاکتیکی و آگنده از بیاعتمادی و بدبینی است. آنان درست است که طالبان را در سه سال اخیر زیاد حمایت کردند تا سلطه و نفوذ شان از طریق طالبان بر افغانستان اعمال شود و تداوم یابد، اما واضح است که آنان به طالبان اعتماد کافی ندارند و قرار هم نیست که از این گروه به عنوان حاکم آخرالزمانی افغانستان تا آخر حمایت کنند. آنان گزینههای بدیل دیگری نیز دارند که میتواند مشابه طالبان باشد.
لطیف نظری معاون وزارت اقتصاد در حکومت خودخوانده طالبان، گفته که با قطع کمکهای امریکا، فعالیت ۵۰ موسسه بینالمللی امدادی در افغانستان متوقف شده است. او هیچ اسناد و مدرکی در این زمینه ارایه نکرده و میتوان به سادگی فهمید که این آمار واقعیت ندارد. میتوان گفت که آمار ارایه شده، نجومی است و به صورت قطعیالیقین هدف آن جلب توجه و ترحم امریکا است.
این اظهارات از سوی معاون وزارت اقتصاد طالبان در حالی بیان شده که رسانهها به نقل از وزارت امور خارجه امریکا گزارش دادهاند که مارکو روبیو وزیر امور خارجه این کشور روز سهشنبه برای کمکهای نجاتبخش معافیت در نظر گرفته است. این معافیت پس از آن صادر شده که روبیو ابتدا در روز جمعه کمکهای غذایی اضطراری را معاف کرد. طبق گزارشها، روبیو کمکهای بشردوستانهی حیاتی را بهعنوان دارو، خدمات طبی، غذا، سرپناه و کمکهای معیشتی، تدارکات و هزینههای اداری معقول که برای ارائهی این کمکها ضروری است، تعریف کرده است.
در واقع به محض اینکه وزیر امور خارجه امریکا از معافیت کمکهای بشردوستانه حیاتی خبر داد، معاون وزیر اقتصاد طالبان اعلام کرد که ۵۰ نهادها بینالمللی که مشغول کمکهای بشردوستانه به افغانستان بودند، به دلیل قطع کمکهای امریکا متوقف شدهاند. اعلام چنین آمار گنگ و مبهم که هیچ مدرکی از آن ارایه نشده، به صورت واضح یک درخواست کمک غیرمستقیم طالبان از امریکا است.
معاون وزیر اقتصاد طالبان در همین حال گفته است که قطع کمک امریکا هیچ تاثیری بر تصامیم این گروه ندارد. اما در واقع از اعلام توقف فعالیت ۵۰ نهاد، معلوم است که طالبان به زبان دیگر خواهان ادامه کمکهای امریکا است. به بیان دیگر، طالبان از یک سو میگوید که نیازی به کمک امریکا ندارد و میتواند مستقلانه به حاکمیت خود ادامه دهد اما در عین حال، با مطرح کردن بحث توقف فعالیت نهادهای امدادرسان به امریکاییها میگوید که اگر کمکهای خود را قطع کنید، وضعیت وخیم میشود.
در سه سال و نیم اخیر، امریکا و کشورهای غربی دیگر به بهانه دوام کمک به روند امدادرسانی در افغانستان، به صورت غیرمستقیم به دوام کار طالبان کمک کردند. کمکها ظاهراً با هدف تامین نیازمندی نیازمندان و فقرا ارسال میشد اما برغم اشعار بر اینکه بخش اعظم کمکها و پولها در اختیار طالبان قرار میگیرد، ارسال کمکها ادامه داشت و با وجود انتقادهای گسترده نهادهای حقوق بشری، متوقف نشد. تا اینکه دونالد ترامپ این کمکها را مشروط کرد و گفت که اگر طالبان تسلیحات امریکایی به جا مانده در افغانستان پس ندهند، کمکهای نقدی به این گروه قطع خواهد شد.
با قطع کمکهای امریکا، مقامهای طالبان با عجله به امارات و قطر و برخی از کشورهای دیگر منطقه خیلج فارس سفر کردند که هرچند هدف اعلامی این سفرها چیزی دیگر گفته شد اما در عمل به اعتقاد ناظران این سفرها برای جلب حمایت امریکا بود. در واقع طالبان با قطع کمکها شوکه شده و تلاش زیاد کردند/میکنند که کمکها دوباره از سر گرفته شود.
واقعیت این است که طالبان برغم نیازمندی جدی و علاقمندی جدی به دریافت کمکهای امریکا، نمیخواهند که اعلام کنند که چنین کمکی را دریافت میکنند. طالبان میخواهند که در بین مردم خود را قهرمان جنگ علیه امریکا معرفی کنند اما در عین حال، از نعمت کمکهای امریکا بهرهمند شوند. براساس همین تمایل و خواست بوده که کمکهای امریکا به طالبان تا کنون در زیر پوشش کمکهای بشردوستانه به نیازمندان ارایه میشد. ارایه کمک زیر پوشش کمک بشری، هم بار ملامتی کمک به یک گروه تروریستی را از شانه امریکا دور میکرد و هم برای طالبان این فرصت را میداد که مدعی شوند، کمکی از امریکا دریافت نمیکنند و مستقلانه حکومت میکنند.
قطع کمکهای امریکا باعث بالا رفتن قیمت دالر و ایجاد بیثباتی در بازارهای افغانستان شد. حتا میتوان اظهارات تند عباس استانکزی در برابر ملا هبتالله را به قطع کمکهای امریکا مرتبط دانست. کمکهای امریکا میان مقامهای طالبان تقسیم میشود و قطع آن بخشی از مقامهای طالبان را از امتیازات وافر و وسوسهانگیز محروم میکند و میتواند منجر به تشدید اختلافها میان رهبران این گروه شود. یکی از دلایل ترس طالبان از قطع کمکها همین نکته است. آنان نگران از هم پاشیدن اتحاد کسانی اند که پول و منافع مشترک آنان را گردهم جمع کرده است.
جالب است که برخی از نهادهای بینالمللی نیز همسو با طالبان از قطع کمکهای مالی امریکا به افغانستان ابراز نگرانی کردند و خواستار از سرگیری آن شدند. دبیرکل سازمان ملل نیز چنین خواستی را مطرح کرد. اینجا ما شاهد نوعی همسویی بین طالبان و موسسات بیناللملی امدادرسان هستیم که به نظر میرسد، محرومیت و نیازمندی افغانستان به تجارت پرسودی بر آنان مبدل شده است. نهادهایی که هر روز اعلام میکنند که فقر و نیازمندی در حال افزایش و نیاز به کمک بیشتر است. البته نمیتوان منکر افزایش فقر و گرسنگی بود اما میتوان گفت که آمارهای نجومی ارایه شده از سوی نهادهای بینالمللی در باره فقر و گرسنگی مردم افغانستان بیش از آن بخاطر فقرا و نیازمندان باشد، برای جلب کمکهای بیشتر است تا نهادهای دخیل در روند کمک گیری و کمک دهی خوان پرنعمتی داشته باشند.
این رویکرد نهادهای امدادرسانی و طالبان را میتوان گروگانگیری بینوایان و سوء استفاده از وجدان مترحم جهانی عنوان داد. طالبان در حالی که خود شان مسبب فقر و فلاکت مردم هستند، فقر و گرسنگی مردم را همچون وسیلهای برای جلب کمک خارجی مورد استفاده قرار میدهند و وقتی کمکها دریافت شد آن را میان خود تقسیم میکنند و فقرا همچنان فقیر میمانند و به دامنه فقر و بحران بشری افزوده میشود.
نویسنده: بهرام بهین