خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران-ایرنا، به تاریخ ۹میزان/ ۱۴۰۳ گفتوگوی ویژه با حسن کاظمی قمی سفیر و نماینده ویژه ایران برای افغانستان را منتشر کرد که از جهات زیادی با اهمیت و قابل تأمل است. آقای قمی یک دیپلمات برجسته و با صلاحیت ایرانی در افغانستان است و به مقتضای کارش و با توجه به اینکه روابط ایران و طالبان متزلزل و حساس است، برخی مسایل را به زبان دیپلماتیک بیان میکند. در عین حال، برخی از نکاتی را که آقای قمی به عنوان تحلیل یا دیدگاه شخصی خود در مورد تحولات و مسایل افغانستان مطرح میکند، نیاز به توضیح و تصحیح و تشریح دارد که کوشش میشود، به آن پرداخته شود. در واقع این مصاحبه آقای قمی به موضوعات مختلف و متنوعی در مورد سیاستهای طالبان در بعد خارجی، داخلی و برخی از مسایل مهمی که تا کنون نگاه تحلیلی و عمیق به آن نشده پرداخته است.
به دلیل اهمیت این گفتوگو، آن را در چند بخش مورد بررسی قرار داده و تبصرههایی خواهم نوشت.
روش کار این است که هر پرسش و پاسخ این گفتوگو به صورت مجزا مورد تجزیه-تحلیل قرار میگیرد. ابتدا هر پرسش و پاسخ بدون دخل و تصرف، آورده میشود و سپس پیرامون آن تبصرهنگاری میشود.
……………………………….
قسمت چهارم:
در ادامه سوال قبلی در باره مهاجرین افغانستان، خبرنگار ایرنا از آقای قمی میپرسد:
سوال ایرنا:
نقش طالبان در این وضعیت چیست؟ اصولا چگونه میتوان به تعامل با دولتی که رسمیت نیافته و مورد شناسایی واقع نشده امیدوار بود؟
پاسخ قمی:
پرسش مهمی است که بارها در مشورتها و گفتوگوهای دوجانبه ما چه رسمی در کابل و چه آن بخش که در قندهار مورد گفتوگو قرار گرفت، موضوع بحث واقع شده است. ما از ایجاد یکپارچگی سرزمینی سه سال اخیر خرسندیم و این را یک مزیت برای حکمرانی میدانیم. در بخش اجرای تعهدات و احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی افغانستان از زمان استقلال آن کشور پایبند بودهایم.
در زمان اشغال نیز ایران، نه تجاوز و اشغال شوروی و نه تجاوز و اشغال آمریکا و متحدانش را نپذیرفت. از سه سال پیش هم مشفقانه مشورتهای خود را دادهایم و تاکید داریم یک نظام تکقومی، تکزبانی، تکجنسیتی و تکمذهبی پاسخگوی نیازهای مردمی که تنوع زبانی، قومی و مذهبی دارند، نیست. لذا باید به تبعیض دربارۀ اقلیتهای قومی، زبانی و مذهبی پایان بخشیده شود.
در این بخش خرسندیم که مقامات مسوول برخی از مشورتهای مشفقانه ما را که میتواند به وضعیت کنونی و عدم شناسایی پایان بخشد، مورد توجه قرار دادهاند. فرمان رهبری طالبان در ماههای اخیر مبنی بر مجازات و محکومیت آن گروهی که عامدانه فارسیزدایی میکنند، اقدام مناسبی است که امیدواریم مورد توجه و فعلیت قرار گیرد و بدنۀ حکومت موانع برابر اجرای آن را بردارند. در نحوه و ترکیب حاکمیت افغانستان، نگاه ما دعوت مقامات حکومت سرپرست برای مشارکت همه افراد صالح از میان اقشار متنوع و مختلف افغانستان است.
لذا با نگاهی بدون تبعیض، شایسته است همه افرادی که فاقد جرم اثباتشده هستند، امکان مشارکت فراگیر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را برای آبادی سرزمین خود پیدا کنند. کوشش ما همواره در ارائه مشورتهای سودمند و مشفقانه بوده است و اراده خود را با تشکیل کمیتۀ تماس چهارگانه که سال پیش در فرمت مسکو پیشنهاد کردیم، نشان دادیم. حتی وقتی در بهمن ۱۴۰۲ قرار شد نمایندگان چهار کشور ایران، پاکستان، چین و روسیه برای گفتوگو در قالب منطقهمحوری به کابل عزیمت کنند و مقامات حکومت سرپرست خواهان شکلدهی این روند در قالب کنفرانس همکاری منطقهای افغانستان را دادند، با آن همراهی نشان دادیم.
تبصره:
چنانکه دیده میشود، سوال خبرنگار از موضوع مهاجرت به موضوع مشروعیت و رسمیت حکومت خود خوانده طالبان کشانیده میشود. آقای قمی نیز از موضوع مهاجرت خارج میشود و به موضوع سیاسی مشروعیت و عدم مشروعیت میپردازد.
آقای قمی میگوید که با مقامهای طالبان در کابل به صورت رسمی و به آن بخشی که در کندهار است، نیز گفتوگو شده است. در اینجا آقای قمی به زبان دیپلماتیک اشاره میرساند که طالبان دارای یک ساختار دوگانه تصمیم گیری است. یک ساختار رسمی در کابل است و یکی هم غیررسمی اما قدرتمند و صاحب صلاحیت در تصمیم گیری در کندهار. اینجا در واقع قمی به دشواری امر در به نتیجه رسیدن با یک چنین ساختاری اشاره میکند. در چنین ساختاری یک بخش آن میتواند تصامیم بخش دیگر را ویتو کند. در چنین ساختاری به نتیجه رسیدن و ایجاد توافق دشوار است. آقای قمی اما فقط میگوید که موضوع مورد بحث واقع شده اما از نتایج چیزی نمیگوید. این بدان معناست که گفتوگوها نتیجهای نداشته است.
یک پارچگی سرزمینی و تعهد به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی دو نکته قابل تأمل در این بخش از صحبتهای آقای قمی است. اول باید گفت که یکپارگی سرزمین اتفاقی نیست که با حاکم شدن طالبان بر افغانستان افتاده باشد. در نظام پیشین نیز یکپارچگی سرزمینی وجود داشت و اگر در جاهایی مشکلات امنیتی و فقدان حاکمیت قانون بود، دلیلش فعالیت تروریتسی طالبان بود. این ادعای واهی و دروغین طالبان و حامیان پشتونیست این گروه است که گویا با آمدن طالبان سرزمین یکپارچه شد و از چند پارچگی یا به تعبیری تجزیه جلوگیری شد. طالبان از این مدعا در کازار تبلیغاتی خود استفاده میکنند و حامیان پشتونیست طالبان در نظام پیشین که در نقش ستون پنجم کار میکردند و زمینه برگشت طالبان به قدرت براساس تعلقات تباری با طالبان را فراهم کردند، نیز در توجیه خیانت خود به نظام مشروع و مردمی، این ادعای واهی را مطرح میکنند که گویا برگشت طالبان به قدرت از تجزیه کشور جلوگیری کرد و یا باعث یک پارچگی سرزمینی گردید.
به نظر نمی رسد که آقای قمی با آن همه اشرافی که به مسایل افغانستان دارد، از این امر آگاه نباشد. اما به هر حال او در اینجا از زبان تبلیغاتی طالبان و حامیان فاشیست این گروه استفاده میکند.
تعهد ایران به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی افغانستان نیز به نظر میرسد که حاوی هشدارهای خفیف به طالبان باشد. معنای این حرف این است که ما به تمامیت ارضی افغانستان احترام داریم و شما نیز چنین کنید. یعنی از گروههای تجزیهطالب ایران حمایت نکنید.
اما آنجا که آقای قمی میگوید که «ایران نه تجاوز و اشغال شوروی و نه تجاوز و اشغال آمریکا و متحدانش را نپذیرفت.»، با واقعیت همخوانی ندارد. در اینجا نیز آقای قمی به ادبیات طالبان صحبت میکند. اکثریت مردم افغانستان حضور بیست ساله جامعه جهانی در افغانستان را اشغال نمیدانستند و از طریق مشارکت در انتخابات و روندهای دموکراتیک، این حساس قدرتمند در میان مردم وجود داشت که آنان صاحب مملکت و سرنوشت خویش اند. اشغال خواندن حضور نظامی امریکا بیشتر یک رویکرد ایدیولوژیک است که طالبان و گروههای تروریستی به کار میبرند و مقامهای جمهوری اسلامی ایران نیز در بیست سال دوره جمهوریت پیوسته و با جدیت بحث اشغال را مطرح نمیکردند و فقط مواقعی از آن استفاده میکردند که مقاصد سیاسی برای اعمال فشار بر امریکا و متحدین آن را داشتند. ورنه جمهوری اسلامی ایران، از جمهوری اسلامی افغانستان که مبتنی بر اراده مردم و قانون اساسی بود، حمایت میکرد. روابط گسترده سیاسی و اقتصادی و فرهنگی وجود داشت. سفارتها و کنسلگری دو کشور فعال بودند. حتا ایران به حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان در سفرهایی که به ایران میداشت بسته های پول نقد به عنوان خلعت میداد. همه اینها نشاندهنده روابط گسترده بین دو کشور است. هیچگاه ایران بخاطر آنچه اشغال افغانستان توسط امریکا خوانده میشود، روابط خود را با کابل قطع نکرد و از به رسمیت شناسی دولت افغانستان نیز امتناع نورزید.
سپس آقای قمی میگوید که«از سه سال پیش هم مشفقانه مشورتهای خود را دادهایم.» کاربرد اصطلاح مشفقانه در اینجا قابل تأمل است. در اینجا در واقع آقای قمی اشاره به یک رابطه از بالا به پایین دارد. مشوره مشفقانه همان مشورتی است که بزرگان به کوچکترها میدهند. میتوانست آقای قمی از اصطلاح دلسوزانه یا دوستانه یا خیرخواهانه استفاده کند اما بجای آن مشفقانه را به کار میگیرد. دستکم به شکل غیرمستقیم و دیپلماتیک کاربرد اصطلاح مشفقانه نشان میدهد که ایران نگاه برابر به افغانستان ندارد و خود را در جایگاه برتر و بلندتر میبیند. البته مادامی که طالبان حاکمان افغانستان باشند، چنین نگاهی شایسته است. چون طالبان شایسته برخورد محترمانه نیستند.
اما فراز صحبتهای آقای قمی اینجا است که میگوید:« تاکید داریم یک نظام تکقومی، تکزبانی، تکجنسیتی و تکمذهبی پاسخگوی نیازهای مردمی که تنوع زبانی، قومی و مذهبی دارند، نیست. لذا باید به تبعیض دربارۀ اقلیتهای قومی، زبانی و مذهبی پایان بخشیده شود.»
این جملهای که آقای قمی به کار میگیرد بسیار دقیق است. افغانستان یک جامعه متکثر است و یک گروه تکرای و مستبدرای نمیتواند آن را اداره کند و ثبات و توسعه سیاسی بیاورد. این خیلی دقیق است. همه کارشناسان و آگاهان داخلی و خارجی افغانستان در این نکته توافق نظر دارند. تا به تبعیض قومی و زبانی و مذهبی و جنیستی در افغانستان پایان داده نشود، صلح و ثبات تامین نخواهد شد. طالبان به این بخش از صبحتهای آقای قمی واکنش نشان داده و مدعی شدند که تبعیض علیه هیچ گروهی وجود ندارد. این ادعای طالبان را حتا کودکان افغانستان میدانند که نادرست و دیدهدرایانه است. هیچ گاهی تاریخ افغانستان شاهد داشتن چنین حاکمیتی متعصب، تبعیضگر و سرکوبگر نبوده است. همه گروههای سیاسی و اجتماعی و مذهبی و… از تبعیض در کشور شان به ستوه آمدهاند.
نکته قابل مکث دیگر، ابراز خرسندی آقای قمی از«توجه مقامات مسوول به مشورتهای مشفقانه ایران» است. او میگوید که مقامهای مسوول به مشورتها توجه کردهاند. به عنوان نمونه آقای قمی «به فرمان رهبری طالبان» اشاره میکند که به گفته وی در مورد«مجازات و محکومیت» گروههای صادر شده که عامدانه فارسیستیزی میکنند. اما در این زمینه آقای قمی وضاحت نمیدهد. تا کنون مردم افغانستان شاهد چنین فرمانی از سوی طالبان نبودهاند که گروههای فارسیستیز را محکوم کرده باشد. چندی پیش، برخی از رسانهها گزارش دادند که ملا هبت الله رهبر طالبان در جمعی از مقامهای طالبان از تبعیضهای زبانی و قومی انتقاد کرده و گفته که تبعیض قومی و زبانی به امارت آسیب میرساند. اما کدام فرمان کتبی و…در این زمینه صادر نشده است.
فارسیستیزی یکی از برنامههای راهبردی گروههای سیاسی و نظامی پشتون است. یکی از این گروهها طالبان است. یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده حرکتی به نام طالبان، عنصر پشتونیستی است. پشتونیزم یک طرز فکر و یک برنامه قدیمی پشتون ها در افغانستان است که در صد سال اخیر پیوسته از سوی حاکمیت های پشتونی تطبیق شده است. طالبان به روش بسیار علنی و خشن و ظالمانه این طرح را عملی میکند. این برنامه شامل، غصب و اشغال سرزمینهای غیرپشتونها، تغییر نامهای امکان و نهادهای عمومی از فارسی به پشتو، تغییر زبان نصاب درسی مکاتب و دانشگاهها به پشتو، رواج دادن زبان پشتو به جای زبان فارسی در مکاتبات رسمی دولتی، ترور هدفمند شخصیت های برجسته فرهنگی، سیاسی و نظامی اقوام غیرپشتون و… از برنامههای پشتونیزم است که به تدریج اجرایی شده است. بسیاریها در افغانسان این برنامه را با برنامه اشغال سرزمینهای فلسطینیها از سوی اسراییل مقایسه میکنند که به شکل خزنده ادامه داشته است.
بنابراین در حالی که هیچ نشانهای از رفتار فارسیستیزانه طالبان به مشاهده نرسیده، سخن گفتن از سوی نماینده ویژه در این زمینه و ابراز خرسندی و امیدواری، سوال برانگیز است. به احتمال زیاد، این اظهارات آقای قمی بیشتر جنبه تشویقی داشته است تا طالبان توجه کنند که برای ایران این موضوع اهمیت دارد. اما این برنامه به مراتب جدی و ریشه دارتر از آن است که ایرانیها فکر میکنند با یک توصیه اخلاقی یا مشورت مشفقانه حل و فصل شود. نظام طالبان بر تبعیض قومی بنا یافته است و چنین نظامی را نمی توان با توصیه و نصیحت در مسیر درست قرار داد.
آقای قمی دیدگاه خود را در باره تشکیل حکومت فراگیر و مشارکتی، خیلی دیپلماتیک و مبهم و باب میل طالبان مطرح میکند. میگوید که حکومت سرپرست همه «افراد صالح» از میان همه اقشار را دعوت به مشارکت کند.
باید گفت که بحث مشارکت و فراگیری حکومت در افغانستان یک بحث جدی است. ریشه تمام مخالفتهای اجتماعی با نظام طالبانی در همین امر نهفته است. اما مشارکت یک امر فردی نیست که طالبان به قول نماینده ایران افراد صالح از هر قشر را دعوت به مشارکت کند. کما اینکه طالبان مدعی اند که چنین کاری را کردهاند. طالبان مدعی اند که حکومت شان از همه اقوام و گروهها تشکیل شده است. آنان به حضور شماری از افراد از میان تاجیکان و هزارهها و ازبیکها در حکومت شان که هیچ نقش و صلاحیت اجرایی و عملیاتی ندارند و در مجالس تصمیم گیری نیز حضور ندارند، اشاره کرده و میگویند که حکومت ما مشارکتی است. در حالی که همه میدانند که حکومت طالبان فقط پشتونی است و سایر اقوام نماینده صاحب اختیاری در دولت ندارند. مشارکت در افغانستان به این شکل میتواند تضمین شود که یک قانون اساسی یا قرارداد صلح اجتماعی میان دستکم چهار قوم بزرگ افغانستان: تاجیکها، پشتونها، هزارهها و ازبیکها، انعقاد شود که در آن میکانیزم اجرایی و تضمین اجرایی مشارکت قومی در قدرت براساس توزیع عادلانه قدرت نیز تسجیل گردد. در نظام جمهوریت قبلی تا حدودی اصل مشارکت قومی قدرت در نظر گرفته شده بود که یکی از دلایل حمایت همه اقوام از دولت نیز در همین امر نهفته بود. اما در همان نظام هم به شکل صریح و تضمین شده در قانون اساسی مشارکت قومی تضمین نشده بود و بحث هایی در جریان بود که قانون اساسی با عطف توجه به همین خلا مورد تعدیل قرار گیرد. پس مشارکت به این معنا نیست که طالبان افراد خاصی را از میان هر قوم برای اجرای ماموریت های دولتی به خدمت بگیرد اما حقوق اساسی اقوام و هویت و سرزمین و آزادی و عزت شان از سوی ماشین سرکوب حکومت در معرض حذف و نابودی قرار گیرد.
بعید است که آقای قمی بحث مشارکت و ابعاد و پیچیدگی های آن را نداند. اما به نظر می رسد که در این مورد نیز بر وفق مراد طالبان سخن میگوید. این سخن او برای طالبان حاوی این معناست که برای ایران بحث مشارکت اقوام چندان جدی نیست و میتوان با توجیهات و استدلالهایی به قناعتش پرداخت. کما اینکه آوردن قید صالح بسیار باب میل طالبان است. اینکه بگوییم افراد صالح را دعوت مشارکت کنید، به میل طالبان حرف زده ایم. از نظر طالبان افراد صالح همان هایی اند که طالب اند. طالبان دیگران را صالح نمیشمارند. صالح و اصلحیت برای طالبان اعتقاد به اصول مذهبی و قومی طالبان و یا اطاعت به چون و چرا از فرامین من درآوردی رهبری ناخردمند این گروه است. چنان که اشاره شد، طالبان بارها مدعی شده اند که حکومت شان از افراد صالح اقوام مختلف تشکیل شده است. در حالی که اینجا بحث افراد و صالح بودن آن در بین نیست بلکه بحث اقوام و هویت های قومی مستقل است که هر کدام از نظر جمعیت، سرزمین و هویت و زبان مستقل، شبیه یک ملت مستقل هستند و تامین مشارکت به این معناست که منافع و مصالح همه اقوام در ترکیب اعضای دولت، در توزیع اختیارات و صلاحیت ها و در دسترسی به منابع و مراجع اصلی تصمیم گیری است. این کار زمانی تضمین می شود که طالبان به تدوین یک قانون اساسی در فضای باز و دموکراتیک تن دهد و نمایندگان مردم از همه اقوام جمع شوند و یک قانون جدید مبتنی بر منافع و مشارکت اقوام تدوین کنند و مبنای مشروعیت رهبری سیاسی نیز آرای آزاد مردم باشد.
نکته دیگری که نیاز به تحلیل و تبصره بیشتر دارد، میکانیزمی است که ایران برای مشارکت خود در روندهای سیاسی افغانستان مطمح نظر دارد. آقای قمی میگوید:«اراده خود را با تشکیل کمیتۀ تماس چهارگانه که سال پیش در فرمت مسکو پیشنهاد کردیم، نشان دادیم.» او به تشکیل گروه تماس منطقهای اشاره دارد که چندبار از سوی ایران مطرح شد اما طالبان به نظر می رسد که آن را جدی نگرفتند. به احتمال زیاد طالبان در این زمینه بیشتر به روابط با غرب تکیه کردند که موجب نارضایتی ایران و کشورهای منطقه شد. نظر ایران این است که یک گروه تماس از کشورهای مهم تاثیرگذار منطقه تشکیل شود که پیرامون معضلات افغانستان با هم منظم کار کنند و حکومت طالبان باید بخشی از این روند باشد و همکاری جدی کند.
تا جایی که بحث میکانیزم و روش در بین است، این طرح ایران معقولیت و موثریت خود را دارد اما مشکل این است که طالبان در قسمت خیلی از مسایل با کشورهای منطقه هم نظر نیست. آنچه را کشورهای منطقه مساله و معضل میدانند، طالبان میگویند که ما چنین مساله و معضلی نداریم. از جمله بحث تبعیض قومی و نارضایتی گسترده اقوام از حاکمیت تک قومی طالبان است. برای اکثریت مردم افغانستان و اقوام غیر پشتون و کشورهای منطقه، فقدان مشارکت قومی در نظام طالبانی یک نقیصه بزرگ است و واقعیت هم همین است. اما طالبان این معضل را به عنوان معضل قبول ندارند تا روی حل آن روی یک میکانیزم و روش کار با کشورهای منطقه تفاهم نشان دهند.
آقای قمی با زبان دیپلماتیک میگوید که ما هر گزینهای را با دلسوزی فرا راه طالبان قرار دادیم تا بتوانیم به عنوان یک کشور همسایه در حل مشکلات افغانستان سهم بگیریم اما طالبان با ما همکاری نکردند و مسیر خود را به تنهایی رفتند. این حرف درست است. طالبان بیش از آنکه گروه باشد که مسایل و مشکلات را با گفت و گو و تفاهم و به شکل رسمی حل کند، از سازمان های مخفی استخباراتی و به اصطلاح نیروهای زیر زمینی حرف شنوی دارد. این گروه ظرفیتی برای حل مسایل از راه تفاهم ندارد. اینها از جاهای که معلوم نیست کجاست دستور میگیرند و رباتوار آن را اجرا میکنند. عمدتاً امریکاییها، انگلیسها و برخی از کشورهای دیگر به این گروه مشورت میدهند و همراه با مشورت پول تشویقی هم میدهند و اهرم های فشاری هم درست میکنند تا طالبان را در جهت اهداف استراتیژیک خود قرار دهند. طالبان از این لحاظ بسیاری یک گروه بی شعور و دیکته پذیر اما به ظاهر انعطاف ناپذیر هستند. این در حالی است که کشورهای همسایه خواهان طرح مسایل در یک گفت وگوی سازنده وباز و رسمی هستند.
نویسنده: بهرام بهین