خبرگزاری پورانا

PNA

تأملی در مصاحبه قمی؛ طالبان در مبارزه با مواد مخدر و تروریزم متعهد نیستند

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران-ایرنا، به تاریخ ۹میزان/ ۱۴۰۳ گفت‌وگوی ویژه با حسن کاظمی قمی سفیر و نماینده ویژه ایران برای افغانستان را منتشر کرد که از جهات زیادی با اهمیت و قابل تأمل است. آقای قمی یک دیپلمات برجسته و با صلاحیت ایرانی در افغانستان است و به مقتضای کارش و با توجه به اینکه روابط ایران و طالبان متزلزل و حساس است، برخی مسایل را به زبان دیپلماتیک بیان می‌کند. در عین حال، برخی از نکاتی را که آقای قمی به عنوان تحلیل یا دیدگاه شخصی خود در مورد تحولات و مسایل افغانستان مطرح می‌کند، نیاز به توضیح و تصحیح و تشریح دارد که کوشش می‌شود، به آن پرداخته شود. در واقع این مصاحبه آقای قمی به موضوعات مختلف و متنوعی در مورد سیاست‌های طالبان در بعد خارجی، داخلی و برخی از مسایل مهمی که تا کنون نگاه تحلیلی و عمیق به آن نشده پرداخته است.

طالبان به دو موضوع مطرح شده در این گفت‌وگو که تبعیض قومی و استفاده ابزاری از تروریزم است، واکنش نشان داد و سخنگوی وزارت امور خارجه حکومت خود خوانده طالبان اظهارات آقای قمی در خصوص این دو موضوع را رد کرد.

از جهت اهمیتی که این مصاحبه دارد، تبصره‌هایی به این گفت‌وگو نگاشتته می‌شود تا نکات مبهم آن برای خوانندگان روشن‌تر شود.

 ابتدا هر پرسش و پاسخ بدون دخل و تصرف آورده می‌شود و سپس پیرامون آن تبصره‌نگاری می‌شود.

…………………………………………….

سوال نخست ایرنا:

مایلم نخستین پرسشم معطوف به قدیمی‌ترین مساله افغانستان یعنی مواد مخدر باشد. طبیعی است این چالش حتی پیش از تروریسم، از منشاء افغانستان، همسایگان و کشورهای دیگر را درگیر کرده است. مهمترین تحول دوران حکومت طالبان آن بوده که کشت خشخاش ممنوع اعلام شد و سخن از کشت جایگزین به میان آمده است. به باور شما این سیاست نتیجه‌بخش خواهد بود و به یکی از نگرانی‌های اصلی درباره افغانستان پایان خواهد بخشید؟

پاسخ قمی:

 یقین دارم اتخاذ این تصمیم، اقدام جسورانه بود، لذا مورد استقبال بسیاری هم واقع شد. با این وجود هر گامِ بلند، الزاماتی باید همراه خود داشته باشد تا نافذ بودن اجرای آن فرمان را تضمین کند. مهمترین لازمه موفقیت این روند همچنان که اشاره داشتید، مساله کشت جایگزین است. موضوع فقط و فقط سازگاری بذر با طبیعت برای جایگزین سازی محصولی نیست که مقرر هست کشت شود، مسائل مهم دیگری نیز در این زمینه وجود دارند. مثلاً؛ چگونه کشاورزی که چند دهه خود را با مختصات کاشت محصولی که در زمینش پرورش داده را با مختصات و ملاحظات محصول جایگزین آشنا ساخت. او باید بداند استفاده از کدام کود برای محصول موثر است و کدامین آفت کشت و زرع او را با خطر روبه‌رو می‌سازد، همچنین باید امید پیدا کند محصولش به قیمت تضمینی خرید می‌شود یا خیر؟ همچنین دغدغه حمل و نقل و بازاریابی را نداشته باشد، آن سلف‌خر محصول هم تضمین لازم را داشته باشد که آنچه خریداری کرده است، در مسیر انتقال به دلیل تنش سیاسی یا امنیتی در پشت گمرک مرزی فلان کشور تلف نخواهد شد. حتی واسطه خارجی هم باید بتواند به یک تخمین واقعی از کیفیت محصول و تضمین دسترسی منظم و با حفظ یک جدول زمانی برسد که متعاقب آن برود و برای محصول در شبکه توزیع بازاریابی کند.

بنابراین مساله این است که لازمۀ ماندگاری اجرای چنین فرمانی، دستیابی به پیش فاکتورهای متعددی است. صرفنظر از این الزامات فنی و اجرایی، موضوع کمتر دیده شده اثر این تغییر کشت بر اقتصاد خانواده است. کشاورزانی که با کشت جایگزین درآمد خود را به یک، هشتم تقلیل یافته می‌بینند، چه باید کنند؟ شرایط وقتی پیچیده می‌شود که شاهد آن باشید که با وجود این فرمان، کماکان تجارت مواد مخدر از شمال شرق افغانستان به جنوب غرب این کشور برقرار است تا در کارگاه های آنجا تولیدات تازه شیمیایی و صنعتی، یا روانگردان‌هایی مخرب را بسازند. محصولات تازه‌ای که با قیمتی چندین برابر محصول سنتی مواد مخدر راهی بازار می‌شود.

حتی همین شرایط سبب شده تا جغرافیای اثرگذاری دامنۀ تجارت مواد مخدر افغانستان تغییر کند، به طوری که اکنون در شرق و جنوب آسیا قرص‌های روان‌گردان تولید شده همین سال های اخیر به عامل تهدیدزایی برای سرنوشت جوامع رشد یافته‌ یا در حال توسعه آسیایی مبدل گشته است. در ایران نیز این وضعیت شکل و قالب تهدید ناشی از مواد مخدر را تغییر ماهوی داده است و کشفیات نیروی انتظامی ما خبر از آمار روبه رشد مواد مخدر شیمیایی و صنعتی دارند. علاوه بر اینها باید این را نیز در نظر گرفت که امروز آمار معتادان افغانستان به رقم شاخصی رسیده که هم نگران کننده است و هم موید این است که بازار داخلی روبه رشدی برای مصرف وجود دارد. در یک جمله؛ مساله مواد مخدر بسیار مهم و اساسی است و موفقیت اجرای فرمان با همه اهمیتی که دارد، نیازمند چندین عامل است که بدون توجه به آنها امید به گشایش سخت است.

تبصره:

آقای قمی، فرمان رهبر طالبان مبنی بر منع کشت کوکنار را شجاعانه توصیف می‌کند اما معتقد است که برای عملی سازی آن کاری صورت نگرفته است. ارایه کشت بدیل، آموزش کشاورزان برای کشت بدیل، بازاریابی به محصولات بدیل و سایر موارد از الزاماتی است که به اعتقاد نماینده ویژه ایران، فرمان را جنبه اجرایی می‌بخشد. الزاماتی که طالبان به آن توجه نکرده است. آقای قمی می‌گوید که تغییر مثبتِ فرمان منع کشت کوکنار در اقتصاد کشاورزان دیده نشده و قاچاق و ترانزیت مواد مخدر نیز کاهش نیافته است. در واقع آقای قمی فرمان منع کشت کوکنار را فاقد تضمین های اجرایی می‌داند و می‌گوید که هیچ اثری در کاهش قاچاق نداشته است.

می‌توان گفت که در موضوع مواد مخدر، نماینده ویژه ایران تا حد زیادی صراحت بیان دارد و پاسخش چندان جای ابهام ندارد اما به صراحت این را بیان نمی‌کند که طالبان در مبارزه با مواد مخدر متعهد نیستند. او تمام نکاتی را که بی‌تعهدی این گروه به مبارزه با مواد مخدر را نشان می‌دهد، بر می‌شمارد اما از کاربرد صریح لفظ«بی‌تعهدی» اجتناب می‌ورزد. سخن دیپلماتیک همین‌گونه است.

این اظهارات آقای قمی خلاف ادعای طالبان است که می‌گویند با برگشت شان به قدرت به معضل مواد مخدر نقطه پایان گذاشته‌اند. در گذشته چند گزارش در مورد وضعیت مواد مخدر نشر شد که حاکی از آن بود که طالبان کشت کوکنار ظاهراً منع کرده اما در اجرای این فرمان توفیق نداشته و از سوی دیگر، این گروه صدور تریاک به شکل خام را منع کرده و تریاک تولید شده را ذخیره کرده و با وارد کردن دستگاه تولید مواد مخدر صنعتی، تریاک را به مواد مخدر صنعتی مبدل می‌کند که با حجم کم و قیمت بالا به بازارهای جهانی عرض می‌شود. نماینده ویژه ایران در واقع این گزارش‌ها تایید می‌کند. به بیان دیگر، طالبان کار تولید مواد مخدر را در انحصار خود گرفته و از آن به عنوان یک منبع درآمد مهم برای دوام حاکمیت خود استفاده می‌کند. باید گفت که در گذشته نیز یکی از منابع درآمد طالبان مواد مخدر بوده و بسیاری از فرماندهان و مقام‌های این گروه قاچاق‌بران مواد مخدر هستند. با آمدن طالبان مواد مخدر تا حدودی به شکل اعلام ناشده قانونیت و رسمیت پیدا کرده است. قاچاق و تولید مواد مخدر از دست قاچاقبران  و دست اندرکاران غیرطالب گرفته شده و این گروه رسمی آن را به نفع خویش مدیریت می‌کند.

سوال ایرنا:

مصاحبه کننده ایرنا در ادامه پرسش بالا، از آقای قمی در مورد مهم‌ترین تضمین های اجرایی مورد اشاره توضیح می‌خواهد:

پاسخ قمی:

مطالعه محیط و جغرافیای کشت و انطباق محصول مناسب، آموزش کشاورز و فرهنگ سازی اجتماعی، مشارکت سازمان‌های تخصصی بین‌المللی و منطقه‌ای، تعهد حکومت سرپرست بر خرید تضمینی محصول جایگزین، بهبود مناسبات با همسایگان که دروازۀ افغانستان هستند برای مدیریت انتقال مواد یادشده، مقابله جدی با تولیدات صنعتی و شیمیایی، انهدام انبارها یا تبدیل ذخایر تریاک انبار شده به محصولات دارویی، صدور فرمان تکمیلی برای نماینده ویژه رییس جمهور در امور افغانستان، ممنوعیت حمل و نقل و خرید و فروش انباشته‌های قبلی و در نهایت آنچه از همه مهمتر است ارائه یک سازوکار اجرایی قانونمند برای نظارت بر این سلسله عملکردها از ناحیه کارگزاران اجرایی است تا جامعه جهانی بتواند به باور و یقین برای موفقیت این روند برسد.

تبصره:

در این پاسخ، موردی که غیرقابل فهم است، جمله:«صدور فرمان تکمیلی برای نماینده ویژه رییس جمهور در امور افغانستان» است. روشن نیست که منظور آقای قمی در اینجا از فرمان تکمیلی و نماینده ویژه رییس جمهور در امور افغانستان چیست و این موضوع چه ربطه به مواد مخدر دارد. احتمالا منظورش این باشد که رهبر طالبان در مورد پذیرش نماینده ویژه پیشنهادی رییس جمهوری ایران در امور افغانستان فرمان صادر کند. اما این موضوع تا کنون در رسانه‌ها مورد بحث نبوده است. هم‌چنین آقای قمی، بی باوری خود را به موفقیت فرمان ملاهبت الله در مورد منع کشت کوکنار اعلام دارد و می‌گوید که میکانیزمی برای نظارت از اجرای فرمان وجود ندارد.

سوال دوم ایرنا:

مساله بعدی که به همین اندازه مهم است و اثرات فرامرزی دارد و به بی‌ثباتی از داخل خاک افغانستان نسبت به منطقه و سایر کشورها منتهی شده است، تهدید تروریسم است. به باور شما چرا طالبان نتوانسته است از دایرۀ معنایی این مفهوم که از سال ۲۰۰۱ دامنگیرش شده است، فاصله بگیرد و کمابیش با این صفت مورد داوری قرار می‌گیرد؟

پاسخ قمی:

بخشی از مساله ریشه در ناآشنایی نسل اول طالبان نسبت به پدیده‌هایی چون القاعده دارد. آن جوانان نسل اول که برخی شیفته برآمدن دوباره اسلام و احیای آن بودند تحت تاثیر فضای کشورهای عربی منطقه و جریان‌های آن دوران که در ویژگی‌های مذهبی از جامعه اهل سنت بودند، قرار گرفتند. لذا توجه به اندیشه‌های اصلاحی و اخوانی بالا گرفت، متعاقب آن عقاید افراطی سلفی و وهابی نیز در مجرای این تماس وارد شدند. ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی بسیاری در غرب با بیم از نضج این عقاید در کشورهای صاحب نفت، که اقتصاد جهان به آنها وابسته بود، کوشیدند در فضایی خارج از سرزمین‌های نفت‌خیز موقعیتی برای تجمیع این جریان‌ها فراهم آورند. لذا مشغول مطالعه ظرفیت‌های این شبکه‌ها شدند.

آن زمان افغانستان در شرایط جهاد، مستعدترین جغرافیا برای رشد این جریانات بود. بدین گونه آن شبکه ها بر روندهای جاری سوار شدند و یارگیری در افغانستان آغاز شد. حاصل جمع این شرایط، حملات ۱۱ سپتامبر بود. از نظر من طالبان دوره اول به دلیل بی‌توجهی به ابعاد ماجرا و عدم واکنش مسوولانه هم زمینه فروپاشی خود را رقم زد و هم زمینۀ اشغال افغانستان را موجب شد که تاوان تلخ آن بر گُردۀ مردم رنج کشیده افغانستان نشست.

اما امروز؛ شرایط تغییر پیدا کرده و چند ارزیابی نزد برخی تحلیلگران از شرایط داخل حکومت سرپرست افغانستان وجود دارد که ما آنها را در مسیر تماس‌های دیپلماتیک خود دریافتیم. به باور این تحلیگران؛ در میان جمعی از افراد داخل افغانستان برخی معتقدند چون خدمات این ساختارها و سازمان‌های تروریستی و تجزیه‌طلب در سال‌های قبل بارز بوده، لذا برخورد با آنها سخت است و اخلاقی نیست.

برابر این گروه، افرادی دیگری هم هستند که باور دارند این شبکه‌ها کارت بازی و معامله بزرگی برای آینده و در مسیر شناسایی حکومت سرپرست از سوی آمریکا و دیگر کشورها هستند. پژوهندگانی هم هستند که ابتلای حکومت سرپرست به شرایط کنونی را متاثر از اختلافات و کشاکش‌های درون طالبان می‌دانند و برای تایید فرضیه خود به سخنان رهبری آنان که پیوسته خواهان پایان بخشیدن به دامنۀ اختلاف درون سیستمی است ارجاع می‌دهند.

از نگاه من؛ صرف نظر از هر سه نگرش فوق، آنچه بیش از همه مشهود است تبعات تداوم این وضعیت نامعلوم کنونی چه بر ثبات داخلی حکومت سرپرست و چه در رویکرد جمعی جامعه جهانی در قبال آینده افغانستان و مردم آن کشور است. پردازش تصویر افغانستان و زدُودن این اطلاق نیاز به برداشتن گام عملگرایانه و راسخی دارد. نمی توان در برابر داعش موضع گرفت و در خصوص جریان‌های دیگر که امنیت همسایگان افغانستان را به چالش گرفته‌اند، سکوت پیشه کرد. فرصت‌ها مانند ابر گریزانی هستند که گاه باد آنها را جابه جا می‌کنند و زمانی گردش زمین و اثر زمان. بنابراین بی‌توجهی به این وضعیت و عدم تصمیم‌گیری دربارۀ آن به مصداق آنچه شما در سوال آوردید بسا دوباره زمینۀ انطباق تهدید تروریسم را موجب شود.

شاهد هستیم که مثلاً قرقیزستان و قزاقستان طالبان را از فهرست تروریستی خود خارج کردند.

این مهم است که دو کشور منطقه با اینکه هم‌مرزی ندارند، در این زمینه گام برداشتند اما در مقابل یک قدرت جهانی که نوید بررسی موضوع را داده بود، گام عملی برنداشت و فعلا متوقف است. یا آمریکا که باب مذاکره با طالبان را گشوده بود در ماه‌های اخیر اشاره‌هایی متعدد از اطلاق عنوان تروریستی به طالبان در سطح سخنگویان رسمی خود را بر زبان رانده است. پس هنر و تدبیر حکمرانی آن است که همراه با عاقبت‌اندیشی این مانع را برداشت و نه آنکه پشت آن معطل ایستاد.

تبصره:

پاسخ آقای قمی به این پرسش، در عین حالی که حاوی نکات ژرف و مهمی است، با ابهام و ایهام بیشتری همراه است و این بدان معناست که نماینده ویژه ایران می‌داند که در این مورد طالبان حساس هستند و باید حرف ها سنجیده و بیشتر دیپلماتیک و ملفوف باشد.

آقای قمی، جهاد افغانستان را بسترساز، ظهور گروه‌های تروریستی‌ای چون القاعده می‌داند که به اعتقاد او از سوی سازمان‌های اطلاعاتی کشورهای غربی به افغانستان به عنوان میدان جنگ رهنمون شدند. البته این دیدگاه تا حدودی پذیرفته شده است که با آغاز جهاد در افغانستان تمامی گروه‌های افراطی اسلام‌گرا از خاورمیان به سمت افغانستان و پاکستان آمدند و بعد از پیروزی جهاد، گروه‌های افراطی‌ای که موقعیت خود را در خطر دیدند یا جایگاه خود را در حکومت اسلامی نتوانستند تثبیت کنند، علیه حکومت مجاهدین شوریدند و القاعده و سپس طالبان در همین چارچوب شکل گرفت.

هم‌چنان آقای قمی طالبان را مسبب اشغال افغانستان توسط امریکا می‌داند. او می‌گوید که طالبان در حاکمیت اول شان به ابعاد ماجرا توجه نکردند و واکنش مسوولانه نشان ندادند و در نتیجه زمینه فروپاشی حکومت خود را مساعد ساختند. در این گفته، نماینده ویژه ایران، با روایت کشورهای غربی از چگونگی سرنگونی طالبان همنوا است. او طالبان مقصر آنچیزی می‌داند که باعث حضور نظامی امریکا در افغانستان شد. حضوری که نماینده ویژه ایران آن را اشغال می‌خواند. البته برای بسیاری از مردم افغانستان که در زمان حاکمیت اول طالبان زیر شکنجه و تبعیض و سرکوب و فقر زندگی می‌کردند، حضور امریکا در افغانستان و سرنگونی رژیم طالبان مورد استقبال قرار گرفت و به جز طالبان و کشورهای حامی این گروه، دیگران حضور امریکا را اشغال نمی‌خواندند. ایران نیز از کشورهایی بود که با جمهوریت تحت حمایه امریکا در افغانستان روابط خوب داشت و آن را به رسمیت شناخته بود. به احتمال زیاد آقای قمی، با اشغال خواندن حضور امریکا در افغانستان، در صدد جلب رضایت طالبان است. در عین حالی که این گروه را مسبب اشغال هم می‌داند. این در واقع رویکردی است در سخن گفتن که نه سیخ بسوزد و نه کباب. اما این گفتار متناقض هم هست. اگر فرض را بر این بگیریم که حضورامریکا در افغانستان اشغال بود و مخالف آن باشیم، پس باید طرفدار طالبان باشیم و از رفتار این گروه حمایت کنیم که از رهبر القاعده حمایت کرد. نکته دیگر در این پاسخ آقای قمی، فاجعه بار یا مصیبت بار دانستن حضور امریکا در افغانستان است. آنجا که می‌گوید«تاوان آن به دوش مردم رنج‌کشیده افغانستان نشست.» در افغانستان این یک باور طالبانی است که حضور امریکا را فاجعه بار خوانده شود. اکثریت مردم افغانستان و تحلیلگران به این باوراند که حضور امریکا در افغانستان یک فرصتی برای توسعه و بازسازی افغانستان بود. مردم افغانستان از دولت تحت الحمایه امریکا در افغانستان حمایت کردند و آن را فرصتی برای بیرون شدن از چرخه خبیثه چند دهه چند و بی ثباتی می‌دانستند. اما طالبان و گروه‌های تروریستی و کشورهای رقیب امریکا در منطقه مانند روسیه، ایران و چین به تدریخ علیه حضور امریکا موضع گرفتند و آن را خلاف منافع خود عنوان کردند. بنابراین، روشن نیست که منظور آقای قمی از رنجی که به گفته او از اشغال به مردم افغانستان عاید شده، چه بوده است.

بعد از خروج امریکا از افغانستان، مردم افغانستان دچار رنج و مصیبت عظیم شدند و اکنون بیش از ده میلیون تن از شهروندان افغانستان از ترس طالبان و فقر کشور خود را ترک کرده و مهاجرت مردم افغانستان حتا برای کشورهای همسایه به یک رنج مبدل شده است.

 در واقع در این پرسش و پاسخ، نکات قابل تأملی زیادی نهفته است. در این قسمت، مصاحبه کننده، با کلمات بازی می‌کند و این سوال ساده را که چرا طالبان هنوز تروریست خوانده می‌شوند، به شکل دیگری بیان می‌کند و می‌پرسد که«چرا طالبان نتوانسته است از دایرۀ معنایی این مفهوم[تروریزم] که از سال ۲۰۰۱ دامنگیرش شده است، فاصله بگیرد و کمابیش با این صفت مورد داوری قرار می‌گیرد؟ در واقع مصاحبه کننده، نیز در اینجا دیپلماسی کرده و کوشش می‌کند که صریح پرسش خود را مطرح نکند. اما آقای قمی فرض تروریست انگاری طالبان را که در پرسش مطرح شده زیر سوال نمی‌برد و با پذیرش آن، به توضیح در مورد سوال می‌پردازد. البته در هیچ جای پاسخ آقای قمی به صورت صریح لفظ تروریست به طالبان اطلاق نمی‌شود. اما از فحوای کلامش در توضیحاتی که ارایه می‌کند، معلوم است که او به این عقیده است که طالبان چون به تعهدات خود در قبال گروه های تروریستی پایبند و صادق نیستند، یک گروه تروریستی هستند.

آقای قمی سه دیدگاه یا سه برداشت و تحلیل را بر می‌شمارد که به گفته او در باره تروریست باقی ماندن یا به بیان او تداوم همکاری طالبان با گروه‌های وجود دارد. گرچه این سه تحلیل و دیدگاه تا حدودی در محافل سیاسی افغانستان مطرح است و می‌توان گفت که انتساب آنان به ناظران و تحلیلگران افغانستان نادرست نیست اما در عین حال به نظر می‌رسد که آقای قمی برداشت و تحلیل خودش را از زبان تحلیل‌گران بیان می‌کند.

آقای قمی می‌گوید که«چند ارزیابی نزد برخی تحلیلگران از شرایط داخل حکومت سرپرست افغانستان وجود دارد» که ما آنها را «در مسیر تماس‌های دیپلماتیک خود دریافتیم.»

وی به نقل از تحلیگران، طالبان را از نقطه نظر دیدگاه‌های شان در مورد مقابله با گروه‌های تروریستی به دو دسته تقسیم می‌کند.

  • گروهی که معتقدند آنان[گروه‌های تروریستی همکار طالبان] به طالبان خدمت کرده اند و برخورد با آنها سخت است و اخلاقی نیست.
  • گروهی که معتقدند آنان[گروه‌های تروریستی همکار طالبان] کارت بازی و معامله بزرگی برای آینده و در مسیر شناسایی حکومت سرپرست از سوی آمریکا و دیگر کشورها هستند.

به عبارت دیگر، آقای می‌گوید که برخی از اعضای رهبری طالبان به تروریستان همکار شان نگاه اخلاقی دارند و برخی از آنان نگاه ابزاری دارند.

اما آقای قمی، در ادامه می‌گوید:«پژوهندگانی هم هستند که ابتلای حکومت سرپرست به شرایط کنونی را متاثر از اختلافات و کشاکش‌های درون طالبان می‌دانند و برای تایید فرضیه خود به سخنان رهبری آنان که پیوسته خواهان پایان بخشیدن به دامنۀ اختلاف درون سیستمی است ارجاع می‌دهند.»

در اینجا منظور آقای قمی زیاد روشن نیست. در واقع عبارتِ«ابتلای حکومت سرپرست به شرایط کنونی» نیازمند تفسیر و تشریح است. آیا منظور آقای قمی، این است که او حکومت طالبان را مبتلا به کدام مشکل یا بیماری حاد می‌داند؟ آیا او به این باور است که طالبان در شرایط سخت و چالش‌های لاینحل گیر کرده‌اند؟ آیا منظور او«تروریست ماندن» طالبان است؟ اگر چنین باشد، چرا او از ابتلا صحبت می‌کند؟ ابتلا یعنی دچار شدن. طالبان که از اول به عنوان گروه تروریستی شناخته می شدند و این گونه نیست که تازه با این مشکل دچار شده باشند. وقتی چنین نباشد، پس باور او این است که طالبان در یک شرایط سخت و دشوار قرار گرفته اند. ولی آقای قمی به موضوع دیگری انگار اشاره دارد. در واقع او می‌خواهد به این باور مهر تایید بزند که طالبان دچار اختلاف های شدید درونی هستند و از همین رو رهبر این گروه پیوسته به کنار گذاشتن اختلافات تاکید می‌کند.

به بیان دیگر، در مورد اینکه طالبان دچار اختلاف‌های جدی درونی هستند، درست می‌گوید اما سوال این است که چرا این نکته را پاسخ به سوال دیگری مطرح می‌کند. نکته‌ای به سوال مطرح شده ربط ندارد.

اما هرگاه ادامه صحبت آقای قمی در نظر گرفته شود، تا حدودی می‌توان عبارت«ابتلا به شرایط کنونی» را تفسیر کرد. او در ادامه می‌گوید:«آنچه بیش از همه مشهود است تبعات تداوم این وضعیت نامعلوم کنونی چه بر ثبات داخلی حکومت سرپرست و چه در رویکرد جمعی جامعه جهانی در قبال آینده افغانستان و مردم آن کشور است.» در اینجا آقای قمی منظورش را واضح تر بیان می‌کند و از عبارت«وضعیت نامعلوم کنونی» استفاده می‌کند. به نظر نماینده ویژه ایران، وضعیت کنونی افغانستان نامعلوم است. به باور او وضعیت نامعلوم کنونی بر ثبات داخلی و رابطه افغانستان با جهان تاثیر منفی می‌گذارد. این چیزی است که بسیاری از تحلیلگران در باره افغانستان آن را بیان می‌کنند. بسیاری از تحلیلگران وضعیت افغانستان را مبهم، پیچیده و دچار سردرگمی شدید می‌دانند. نماینده ایران نیز به همین باور است.

 

آقای قمی، شرط بیرون شدن طالبان از چارچوب تروریزم را،«برداشتن گام عملگرایانه و راسخ» می‌داند. روشن است که نماینده ویژه ایران هنوز طالبان را تروریست می‌داند و تروریست ندانستن آنان را مشروط به مبارزه صادقانه و سراسری با تمامی گروه‌های تروریستی می‌داند. او اضافه می‌کند که«نمی توان در برابر داعش موضع گرفت و در خصوص جریان‌های دیگر که امنیت همسایگان افغانستان را به چالش گرفته‌اند، سکوت پیشه کرد.»

در این قسمت، آقای قمی طالبان را متهم به مبارزه گزینشی در برابر گروه‌های تروریستی می‌کند. طالبان با داعش مبارزه می‌کنند اما با دیگر گروه‌های تروریستی مبارزه نمی‌کنند. آنچه در اینجا مبهم است، این است که منظور نماینده ایران از دیگر گروه‌ها که به امنیت همسایگان به چالش اند، کدام اند. البته این واضح است که در افغانستان بیش از بیست گروه به شمول داعش فعال هستند. اما تا کنون گزارش‌ها حاکی از آن بوده که ایران از حضور داعش در افغانستان نگران است. دیگر گروه‌ها، مثلا طالبان پاکستان، القاعده، انصرالله تاجیکستان، تحریک اسلامی ازبیکستان، تحریک اسلامی ترکستان شرقی(گروه تروریستی متشکل از آیغورهای چین) و…در افغانستان فعال اند و برای همسایه ها خطرناک دانسته می‌شوند. اما تا کنون ایرانی‌ها تنها از حضور داعش ابراز نگرانی می‌کردند. حالا که نماینده ایران از مبارزه گزینشی طالبان انتقاد می‌کند، منظورش کدام گروه غیر از داعش است که باید طالبان با آن مبارزه کنند؟ واضح است که منظورش گروه های یاد شده در بالا نیست. چون گروه‌های یاد شده هرکدام به کشور خاصی طراحی شده و برای ایران خطرناک نیستند.

برای توضیح دیدگاه آقای قمی به نظر می رسد که ارجاع به جمله بالا که می‌گوید« برخی معتقدند چون خدمات این ساختارها و سازمان‌های تروریستی و تجزیه‌طلب…اخلاقی نیست.»، کمک کننده باشد. آقای قمی در واقع در این بخش از صحبت‌هایش درکنار سازمان‌های تروریستی قید«تجزیه‌طلب» را هم می‌آورد. گرچه این قید هم چندان وضاحت ندارد اما می‌تواند در توضیح بخش بعدی صحبت های آقای قمی کمک کننده باشد. به احتمال زیاد منظور آقای قمی، گروه‌های جدایی طلب بلوچ باشد که گفته می‌شود طالبان در کندهار و هلمند برای آنان پناه‌گاه فراهم کرده است و به عنوان یک اهرم فشار علیه ایران از آنان استفاده می‌کند. گروه جدایی طلب بلوچ موسوم به جیش‌العدل گروهی است که داعیه تجزیه طلبی دارد و در مناطق جنوب شرقی ایران فعال است و هر از گاهی بر نیروهای امنیتی ایران حمله می‌کند. این گروه همسو با گروه شبه نظامی دیگری موسوم به ارتش جدایی طلب بلوچستان پاکستان فعالیت دارد.

برخی از منابع می‌گویند که طالبان از این گروه ها حمایت می‌کنند. به احتمال زیاد، اعتراض نماینده ویژه ایران نسبت به مبارزه گزینشی طالبان با گروه های تروریستی به همین موضوع ربط دارد. چون آقای قمی به این باور نیز است که برخی از حلقات طالبان می خواهند از گروه های تروریستی استفاده ابزاری کنند. معنای این سخن این است که طالبان برای هر کشور یک گروه تروریستی پرورش داده و مبارزه با آن را مشروط به دریافت حمایت سیاسی و اقتصادی میکند. مثلا گفته می شود که طالبان در ازای مبارزه با القاعده و داعش از امریکا و برخی کشورهای دیگر پول دریافت میکند.

در ادامه، لحن آقای قمی، تهدیدآمیز و هشدارآمیز می‌شود. آنجا که می‌گوید« فرصت‌ها مانند ابر گریزانی هستند که گاه باد آنها را جابه جا می‌کنند و زمانی گردش زمین و اثر زمان.»؛ در واقع به طالبان هشدار می‌دهد که عواقب کارهای خود را بسنجند زیرا ممکن است که فرصت تعامل و همکاری با منطقه را از دست بدهند و سیاست کشورهای منطقه در قبال شان تغییر کند و دیگر فرصت ترمیم را نداشته باشند. او ادامه می‌دهد:«بی‌توجهی به این وضعیت و عدم تصمیم‌گیری دربارۀ آن به مصداق آنچه شما در سوال آوردید بسا دوباره زمینۀ انطباق تهدید تروریسم را موجب شود.» آقای قمی می‌گوید که اگر طالبان در قبال گروه‌های تروریستی تصمیم نگیرد و با آنان به صورت جدی مبارزه نکند، کشورهای منطقه می‌توانند آن را مصداق تهدید تروریزم تلقی نمایند. یعنی اگر طالبان با تروریستان فعال در افغانستان مبارزه جدی نکنند و تصمیم گیری نکنند، تروریست هستند.

نماینده ویژه ایران به عنوان مثال از رویکرد قرقیزستان و قزاقستان که طالبان را از فهرست تروریستی خارج کردند یاد می‌کند و می‌گوید که «دو کشور منطقه با اینکه هم‌مرزی ندارند، در این زمینه گام برداشتند اما در مقابل یک قدرت جهانی که نوید بررسی موضوع را داده بود، گام عملی برنداشت و فعلا متوقف است. یا امریکا که باب مذاکره با طالبان را گشوده بود در ماه‌های اخیر اشاره‌هایی متعدد از اطلاق عنوان تروریستی به طالبان در سطح سخنگویان رسمی خود را بر زبان رانده است.»

در اینجا، آقای قمی حرفش این است که اگر کشورهای همسایه یا یکی از کشورهای قدرتمند جهان، طالبان را به رسمیت نشناسند، برسمیت شناسی کشورهایی مثل قرقیزستان و قزاقستان اهمیت چندانی ندارد. منظور او از قدرت جهانی که نوید بررسی را داده بود، روسیه است. روسیه چندی قبل اعلام کرد که برسمیت شناسی طالبان را مورد بررسی قرار می‌دهد اما حالا به گفته آقای قمی متوقف شده است. آقای قمی دیپلماسی غربی طالبان را نیز ناکام می‌خواند و می‌گوید که طالبان با امریکا باب مذاکره را باز کرد اما حالا سخنگویان دولت در امریکا طالبان را تروریست می‌خوانند. خلاصه حرف آقای قمی این است که طالبان نه قادر به انجام تعهدات خود در داخل افغانستان در مبارزه با گروه های تروریستی شده و نه هم توانسته که در بیرون از کشور، حمایت کدام کشور قدرتمند یا منطقه را بدست آورد که این گروه را به رسمیت بشناسد.

وی با زبان دیپلماتیک طالبان را فاقد هنر و تدبیر حکمرانی دانسته می‎‌گوید که «هنر و تدبیر حکمرانی» آن است که همراه با عاقبت‌اندیشی این مانع را برداشت و نه آنکه پشت آن معطل ایستاد. یعنی نماینده ویژه ایران به این باور است که طالبان قادر به برداشتن موانع فرا راه دوام حاکمیت خود نیستند و به جای رفع موانع در عقب آن ایستاده‌اند تا به اصطلاح کدام امداد غیبی موانع را از سر راه شان بردارد. این در حالی است که به گفته نماینده ایران فرصت‌ها مثل ابر گریزان هستند.

ادامه دارد…..

نوییسنده: بهرام بهین

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.