خبرگزاری پورانا نوشتههای برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش “نظرها” به نشر میرساند. مسوولیت نوشتهها بدوش نویسندگان است.
……………………………………………………………………………………………………………………
گروه طالبان امروز(یکشنبه ۱۴ اسد) در کابل برای اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی گروه فلسطینی حماس، مراسم فاتحه برگزار کرده است. اسماعیل هنیه به تاریخ ۱۰ اسد در تهران ترور شد. ایران به مدت سه روز در سوگ هنیه عزای عمومی اعلام کرد. ترکیه و پاکستان نیز روز جمعه عزای عمومی اعلام کردند. روز جمعه در واقع روز سوم کشته شدن اسماعیل هنیه بود. در عرف مردم افغانستان و اکثر مسلمانان، روز دوم یا سوم روزهای فاتحهخوانی برای متوفا است. ترکیه و پاکستان بر اساس همین عرف اسلامی، روز جمعه را عزای عمومی اعلام کردند.
انتظار می رفت که گروه طالبان نیز روز جمعه را عزای عمومی اعلام میکردند که هم به نحوی وحدت و همگرایی کشورهای اسلامی را به نمایش میگذاشت و هم موجب خوشنودی ایران می شد که با طالبان به هرحال روابط خوبی دارد و در صدد گسترش این روابط است. دلیل دیگری که باعث می شد مردم انتظار داشته باشند، طالبان بیش از دیگران برای اسماعیل هنیه سوگواری کنند، این بود/است که اسماعیل هنیه و جنبش حماس نگاه خوش بینانهای به طالبان داشتند/دارند. آنان که چندان شناخت عمیقی از طالبان ندارند و این گروه را از بیرون می شناسند چنین میپندارند که طالبان براستی نیروی آزادی بخش اند که گویا با امریکا جهاد کرده اند. حماس پیروزی طالبان را تبریک گفت و اسماعیل هنیه نیز یک روز پیش از ترورش با مولوی کبیر، معاون ریس الوزرای طالبان در تهران دیدار کرد و او را در آغوش گرفت.
اما طالبان امروز یک شنبه را برای فاتحه خوانی اسماعیل هنیه در نظر گرفتند. برگزاری مراسم فاتحه در روز پنجم ترور اسماعیل هنیه، منطق دینی و عرفی خاصی ندارد. در واقع در این مورد طالبان خلاف انتظارات کشورهای همسایه از جمله ایران و پاکستان عمل کردند. این امر سوالهایی را خلق کرده که در زیر به گونه فشرده به آن پرداخته میشود. سادهترین پاسخی که برای این پرسشها در ذهن خطور میکند این است که طالبان از روی ناچاری و نه از روی میل و رغبت باطنی برای اسماعیل هنیه مراسم فاتحه برگزار کرده اند.
اما چرا؟
چند احتمال وجود دارد:
1- ترس از تیره شدن روابط با امریکا. طالبان تحت حمایت مالی و سیاسی و اطلاعاتی شدید امریکا قرار دارند. آنان طوری رفتار نمیکنند که امریکاییها ناراحت شوند. اعلام عزای عمومی از سوی طالبان موجب ناراحتی امریکا میشد. اسماعیل هنیه بنا بر ادعای مقام های ایرانی از سوی اسراییل ترور شده و امریکا هم همکاری کرده است. طالبان نمی توانستند بخاطر کشته شدن کسی عزاداری رسمی کند که امریکا و متحدش اسراییل او را کشته اند.
2- ترس از ناراحت شدن اسراییل. طالبان همانگونه که تحت حمایت امریکا اند، روابط پنهانی نزدیکی با اسراییل هم دارند. مقام های رسمی و درجه اول طالبان هیچگاه علیه اسراییل مواضع تند انتقادی نداشته اند. یک تعداد از مقام های درجه چندم طالبان گاه گاهی حسب انتظار افکار عامه و مسلمانان در موارد از سیاست های اسراییل انتقاد می کنند. اما گفته می شود که دفتر طالبان در قطر و رهبران قطر نشین طالبان، روابط حسنه و پنهانی با اسراییل دارند و این روابط را در جهت اهدافی میدانند که استراتیژیک تلقی می شوند. هرگاهی که طالبان بخواهند علیه اسراییل حرفی بزنند، آن را بخاطر خشنودی ایران می زنند و این در واقع نشاندهنده دو رویی طالبان هست که تلاش می کنند با همه رابطه داشته باشند.
3- اعلام جدایی یا در واقع اعلام عدم همسبتگی با ایران و پاکستان. طالبان خواستند با فاصله گرفتن از رفتار ایران و پاکستان به زبان رفتاری بیان کنند که ما با این دو کشور همسو و همبسته نیستیم و سیاست مستقل خود را داریم. مخاطب چنین رفتاری نیز غربی ها از جمله امریکا و اسراییل و انگلیس و بقیه کشورها و سازمان های غربی است که روابط پیچیده و پنهانی زیادی با طالبان دارند. بیشتر این سازمان ها و دولت ها حالا به هر دلیلی حماس را یک گروه تروریستی میدانند. طالبان با نشان دادن فاصله خود از حماس و حامی آن ایران به متحدین غربی خود گفتند که ما با اینها نیستیم و اگر حرفی از روی ناچاری برای روابط منطقه ای میزنیم، عفو تقصیرات فرمایید.
4- اختلافات داخلی طالبان. یک نکته بسیار باریک و مهم مساله اختلافات داخلی طالبان است. بدون شک، افراد زیادی در سطوح مختلف طالبان هستند که خواهان آن بودند که باید در پیوند به ترور اسماعیل هنیه از جانب طالبان نمایش قدرتمندی از همگرایی و همدردی ارایه می شد. اما طوری که دیده شد، این افراد در هر سطحی که بوده اند، به اندازه ای نفوذ و قدرت نداشته اند که بتوانند رهبری را مجاب کنند که روز جمعه را عزای عمومی اعلام کند. این امر میتواند نشانهای از ضعیف بودن طالبان وفادار به ایران در میان طالبان نیز تلقی کرد. به نظر می رسد که ایران با حلقات ضعیف طالبان در تماس است و حلقات قدرتمند هنوز وفادار به غرب هستند و از همانجاها دستور میگیرند. طالبان در نهایت برای اینکه به خواست برخی از حلقات درونی پاسخ داده باشد، بالاخره یک روز را مشخص کردند که علاقمند عزاداری به اسماعیل هنیه، ابراز همدردی و تسلیت داشته باشند.
5- ضعف اراده در تصمیم گیری یا در واقع فروپاشیدگی سطح تصمیم گیری دررهبری طالبان. این امر تا حدی به اختلاف ها هم رابطه دارد و تا حدی مستقل از آن نیز قابل بررسی است. به نظر می رسد که طالبان دراین مورد خاص قادر به اتخاذ یک تصمیم جدی و واحد در موقع مقتضی نبوده اند. یعنی بین آنان در این مورد بحث و رای زنی زیادی صورت گرفته و این کار زمان گیر شده و سرانجام تصمیم همین شده که باید یک مراسمی برگزار شود و یک ادای دینی صورت گیرد. می توان فرض کرد که رهبر طالبان در این موافق به عزاداری نبوده اما چون متوجه شده که این کار میتواند موجبات نارضایتی برخی از حلقات درونی را فراهم کند، به این حلقات اجازه داده که در یک سطح نازل عزاداری برگزار کنند.
6- سیاست کردن بالمواجهه و در پی رویدادها رفتن. برخی از گروه ها بدلیل نداشتن دیدگاه واحد ودورنمای روشن در قبال مسایل ملی و بینالمللی، قادر به تصمیم گیری و اعلام موضع سریع در پیوند به رویدادها نیستند. این گروه ها در واقع در عقب رویداد قرار دارند. وقتی اتفاقی افتاد، دنبال چاره سنجی می روند و ابتد نگاه میکنند که دیگران چه میکنند. بعد از ملاحظه رفتار و گفتار دیگران و در آخر روز موضع خود را اتخاذ میکنند. این نیز میتواند اوج استیصال یک گروه را نشان دهد که از بی برنامه گی و بی دیدگاهی و پاشیدگی درونی در رنج است. در دوره جمهوریت عبدالله عبدالله از چنین رویکردی استفاده میکرد. او در گوشه ای می نشست و از تاریکی عقب صحنه سیاست را نگاه می کرد و با بررسی مسیرهای حرکت دیگران، اعلام موضع می کرد.
7- دو رویی. دو رویی نیز شاخصه بارز رفتار طالبان است. این گروه از سیاست “با همه بودن و با هیچ کس نبودن” بهره می گیرد. موقعیت افغانستان تا حدی ایجاب میکند که حکومت گران چنین رفتاری در پیش گیرند اما طالبان این سیاست را به رسواترین و نازل ترین شکل آن مورد استفاده قرار میدهند. به اصطلاح عام طالبان شنیده که علی آباد شهر است اما از دیوانه خانه اش خبر ندارد. این گروه همین قدر میداند که موقعیت ما ایجاد میکند که با همه باشیم ولی با هیچ کس نباشیم، اما این را نمیداند که اتخاذ چنین سیاستی نیز مهارت بالایی میخواهد که اگر آن مهارت نباشد، رسوایی رخ میدهد. رسوایی به این شکل که فاتحه خوانی را باید روز پنجم برگزاری کنی. چنین سیاستی در پنجاه سال اخیر سر بسیاری از حاکمان افغانستان را خورده و طالبان نیز انگار در تیررس آن قرار گرفته اند که قربانی شوند. ناکامی در این سیاست به معناست که اعتماد همه را از دست میدهید و همه در نابودی شما متحد می شوند.
8- اجازه گرفتن از باداران. درنهایت نگارنده را باور بر این است که طالبان حتا در سطح برگزاری فاتحه در روز پنجم هم بدون مشوره و استیذان امریکا و انگلیس کاری نمیکنند. سیاست انگلیسی اما حاوی فریب و تظاهر است. به احتمال زیاد طالبان وقتی موضوع را با باداران شریک کردند، آنان اجازه دادند که مراسم فاتحه برگزار کنید و این در واقع استتار وابستگی طالبان به غرب و امریکا و انگلیس است. بالاخره اگر برای همه واضح شود که طالبان چوچه های انگلیس و بردگان امریکا اند، پرده از چهره شان برداشته می شود و این برای بقای طالبان و دوام سیاستهای غرب در منطقه خطرناک است.
نویسنده رستم روشنگر
برگرفته شده از فیسبوک