فاجعه مغول آنقدر گسترده است که ابن اثیر در کتابش می گوید سالها از بیان این فاجعه خودم را عاجز می دانستم.
عطاملک جوینی هم در این باب می گوید:
و اگر فارغ دلی باشد که روزگار بر تعلیق و تحصیل مصروف کند و همت او بر ضبط احوال مشغول باشد در زمانی طویل از شرح یک ناحیت تفصی نکند و آن را در عقد کتابت نتواند کشید، تا بدان چه رسد که از روی هوس، محرر این حکایات راباز آنکه، طرفه العینی زمان تحصیل میسر نیست؛ چه مگر در اسفار بعید یک ساعتی در فرصت نزول اختلاسی می کند و آن حکایات را سودای می نویسد.
با این همه اگر این فاجعه را در یک جمله خلاصه کنیم به نقل قول جوینی از کسی که از قتل عام مردم بخارا نجات یافته و به خراسان آمده است، اکفتا می کنیم.
جوینی می نویسد: و یکی از بخارا، پس از واقعه گریخته و به خراسان آمده. حال بخارا از او پرسیدند. گفت: آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.
جماعت زیرکان که این تقریر شنیدند، اتفاق کردند که در پارسی موجزتر از این سخن نتواند بود و هر چه در این جزو مسطور گشت، خلاصه و ذنابه آن این دو سه کلمه است که این شخص تقریر کرده است.
تاریخ جهانگشای جوینی
جلد اول؛صفحه ۷۹
این کتاب که در سال ۶۵۸ هجری بیست و چند سال پس از مرگ چنگیز خان نوشته شده است را می توان منبع دست اول دوره پس از چنگیز خان دانست و برای روایت وحشی گری ها چنگیز در خراسان، جوینی از مغولانی نقل قول می کند که سرباز چنگیز بودند و در سوختاندن خراسان سهمی داشتند.
روایت ابن اثیر نزدیک ترین روایت است که از زبان قربانیان است. روایت جوینی از زبان ظالمان است.
اگر این دو روایت را جمع کنیم به روایت کامل از وحشی گری های مغول در خراسان می رسیم
نویسنده: محمد ناصر ساجدی
برگرفته شده از فیسبوک