خبرگزاری پورانا نوشتههای برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش «نظرها» به نشر میرساند. مسوولیت نوشتهها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………
سکوت طالبان در غم و شادی غیر پشتو زبانان
از درگذشت استاد صالح محمد خلیق رئیس انجمن نویسندگان بلخ چند روز میگذرد و با وجود اینکه همه نخبگان و حتی چهرههای سیاسی در این باره پیام دادند از طالبان هیچ صدایی بلند نشده است، این اولین بار نیست که چنین اتفاقی میافتد درگذشت استاد واصف باختری که مهمترین چهره فرهنگی افغانستان بود نیز برای طالبان هیچ اهمیتی نداشت همین گونه درگذشت استاد فدایی هروی، استاد عبدالکریم تمنا، پرفسور یمین، استاد فکرت، استاد فضل الله زرکوب و پروفسور شاه علی اکبر شهرستانی و بدینگونه دهها چهره نامدار در عرصه فرهنگ و هنر و تحقیق افغانستان، این در حالیاست که دو هفته پیشتر مطیع الله تراب ۱ نظم سرای عوام پسند پشتو زبان درگذشته بود مقامهای این گروه از صغیر و کبیر برای او تسلیت نامه نوشتند و در مراسم خاکسپاری شرکت کردند. در شروع تسلط دوباره این گروه بر افغانستان نیز مقامهای ارشدش به دیدار استاد پیرمحمد کاروان شاعر البته بزرگ پشتو زبان رفتند و حتی یک روز را در تقویم، روز کاروان نامگذاری کردند. از این دست داستانها بسیار میتوان پیدا کرد که همه معنایی روشن دارند. طالبان با فرهنگ تاریخی این سرزمین از شاهنامه تا سنایی غزنوی و خواجه عبدالله انصاری و انوری ابیوردی و منوچهری و فرخی و آثار و ابنیه و همین گونه آیینها و رسمهای فرهنگی نسبتی ندارد. در تاریخ این منطقه هر مهاجم یا حاکم جباری که آمده بر آستان این گنجینه فرهنگی با فروتنی تعظیم و تکریم روا داشته است از مغولان تا فرزندان امیر تیمور که دوره طلایی تیموریان مدیونشان است، امیر تیمور به احترام سنایی و فردوسی، مردم غزنه و توس را از مالیات حتی معاف کردهبود، و به همین شکل از سلاجقه تا غزنویان از اسکندر مقدونی تا مهاجمان تبت از عرب تا رومی، همه یادگارهایی درخشان به جا گذاشتند و به بزرگان ارج نهادند اما اینها چه گروهیاند که هیچ نسبت و رشته وصلی با فرهنگ و آداب و هنر دیرساله مردم ندارند؟ چه گروهی که مهمترین آثار فرهنگی کشور را منفجر میکند و از زندانی ساختن زنان فخر میفروشد و عدهای غول بیابانی را به عنوان مدیران اجرایی مملکت میگمارد. ابله مردا! که به این غولهای بیابانی هنوز باورمند است.
اگر مسئله به راستی دین باشد از این ابیات استاد خلیق فقید شعری شیواتر در معرفت اسلامی امروز نمیتوان یافت
هر ذرّهیی از پهنۀ این عالَم هستی
توحیدِ تو را میکند اقرار، خدایا!
آثار بزرگی و جلال تو سراسر
در جملهجهان است پدیدار، خدایا!….
اما استاد خلیق سعادتمند بود که روزهای آخر عمرش را با لباسی آراسته در کنار همسر گرامیاش از آیین و فرهنگ پاسداری کرد و این پاسداری را با گرفتن عکس و نشر آن چون لعنتی به چهره غولهای بیابان کوبید آزادوار زیست و درگذشت و نام و یادش با انکار طالبان فراموش شدنی نیست بلکه هر جا انسان فرهمندی باشد به او ارج میگذارد، مانند حسین انصاری شاعری از جنوب ایران که این غزل را به صالح محمد خلیق تقدیم کردهاست.
این شاهراه قونیه است، یا جادۀ هرات شماست
اینجا سماع حضرت شمس، در شورو در بیات شماست
این بانگ «شاه کابلی» است، از شامگاه بلخ، مگر؟
محو قمارخانۀ ما، مبهوت کیشومات شماست
گرسیوزی کشیده کمان، تیرش کمانه کرد دریغ
تیرش به روی نقشه دوید، این مرز بیثبات شماست
میخواند از مزار سخی، شیراز را و قونیه را
این جلوۀ حیات من است، این جذبۀ حیات شماست
یلدای من بلندتراست، از گیسوان کابلیات
چای و پنیر و پستۀ ما، دلتنگ سور و سات شماست
هر شیعه است سنّی شرع، هر سنّی است شیعۀ عشق
این سنّت هزارۀ ما، این صافی از صفات شماست
شور شهید بلخی مان، از خاک کربلاست ببین
«هلمند» را که هر نفسش، شبخوانی فرات شماست
کو حاجتی به قبلهنما، هر دو اذان به اذن رسول
ساعت به وقت شرعی ما، حیّ علیالصّلات شماست
گرداب و بیم موج کجاست، با بادبان نام حسین
تا کشتی نجات من است، تا کشتی نجات شماست
پیر هرات و حافظ شهر، از یک بهار رد شده اند
این شاخۀ دعای من است، آن شاخۀ نبات شماست
تاریخ درد و رنج من است، تاریخ درد و رنج شما
اندوه دودمان من است، رنگی که در دوات شماست
این ابرهای جامهدران، باران گریههای من اند
ابر دیار مادریام، در کوه و در فلات شماست
اینجا نشسته ام که غروب، نم نم غزل قدم بزنیم
این شعر، یک بغل گل سرخ، در باغ خاطرات شماست.
نام خلیق و راه و فرهنگ و فضیلت سردمداران و خادمان فرهنگ، گرامی باد.
از استاد خلیق، چند فرزند فرهنگ پرور و صدها شاگرد بهجا مانده، برای همین است که میراث فرهنگ، در آینه خانه سرزمین ما با هر فقدانی، چند برابر تکثیر میشود و تجلی مییابد
…………………………
نویسنده: رضا محمدی شاعر و نویسنده
برگرفته شده از: صفحه فیسبوک رضا محمدی