خبرگزاری پورانا نوشتههای برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش «نظرها» به نشر میرساند. مسوولیت نوشتهها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………
زبان سرغلامی
از همان آغازین روز های که جسته و گریخته با ادبیات دست به گریبان بودم، از اینکه معنای نام های بسیاری دهکده ها و نواحی دور و برم را نمیدانستم سخت اندیشهمند بود. همیشه با خودم کلنجار میرفتم که سرغلام چه معنایی دارد؟ ایزوان یعنی چه؟ یاسیچ یعنی چه ؟ یخشیک و یا پالیل چه معنایی در قالب زبان گفتاریکِ امروزین ما میتواند داشته باشد؟ پاسخ این پرسشها را نه تنها خودم نمیدانستم بلکه پاسخ دقیق به این پرسشها را هیچ کس دگری هم در این منطقه مطمئن نبودم که داشته باشد. البته در این اواخر بعضیها به نسبت نا آشنایی با پایهی زبانهای بومی این منطقه زیر تاثیر زبانهای دگر (سامی و…) تلاش کردهاند تا دست به معنا سازی برای بعضی از این واژهها بزنند. برای نمونه: نام روستای ایزوان را در حالیکه تمام مردم منطقه، ایزوان میگویند این دوستان کوشیده اند تا به لحاظ رسمی ایزوان را رضوان بنویسند و نوشته اند. یا سرغلام را در موارد سرغولان یا هم سرخیلان نیز دانسته و تعبیر کرده اند. اما زمانی که به توجیهات خوابیده در پشت سر این معنا سازیها می رسیم، دیده میشود که هیچ توجیهی که از نگاه زبان شناسی بتواند قناعت دانشیک (علمی) را فراهم کند وجود ندارد.
با سرِ همیشه در گیر با دغدغه های ادبی، روزی از کنار قفسچهی کتابخانهای در ترکیه میگذشتم که آن بخش خاص آن مربوط بود به زبان فارسی؛ در میان کتابها چشم ام به کتابی افتاد که نام اش زبانهای ایرانی بود. کتاب اثر یکی از دانشمندان روسی بهنام یوسیف م ارانسکی بود ولی نسخهی فارسی آن از روی ترجمهی فرانسوی آن برگردان شده بود. کتاب را با ذوق و شوق تمام با دو دست محکم گرفتم. عنوانها و متن کتاب آنقدر جالب و شیرین بود که در آن لحظه میخواستم با چشم متن شیرین کتاب را یک باره در خود فرو ببرم. در میان عنوان های کتاب به عنوانی رسیدم که نویسنده زیر آن عنوان زبان سرغلامی را به معرفی گرفته بود. با بر خورد به این عنوان جذابیت کتاب برای من بیشتر شد. نخست من این زبان را با زبان یزگلامی به اشتباه گرفتم. اما نویسنده با تعریفی که از موقعیت و زیست بوم گویشوران این زبان ارائه کرد. اطمینان یافتم که زبان سرغلامی زبانی نیست جز زبانی که در گذشته مردم زردیو و سرغلام امروز به آن گفتوگو میکرده اند. آقای ارانسکی با آنکه حرفهای در بارهی چیستی این زبان ارائه داده است، در عین حال از عقب نشینی یک بارگی این زبان در زمان کنونی، به سود زبان فارسی خبر داده است. ارانسکی اگرچه هیچ واژهای مخصوصِ این زبان را در کتاب خود نمی آورد، ولی از کتاب دکتر زروبین زیر نام زبانهای پامیری یاد میکند که در آن به شمار صد واژه این زبان ثبت شده است.
با سعی بسیار نتوانستم هنوز کتاب دکتر زروبین را به دست بیاورم، تا بدانم که واژههای که استاد زروبین از زبان سرغلامی ثبت کرده است، کدام واژهها را در بر می گیرد. با احتمال بسیار فکر می کنم بسیاری این واژهها را نامهای روستا ها و مکان های این منطقه تشکیل میدهد. رویهم رفته هنوز در تلاش دست یافتن به این کتاب استم.
اما پژوهش و کند وکاو من در باره زبان سرغلامی به این جا خلاصه نشد. با آنکه بر خورد من با کتاب ارانسکی پای سعی مرا در این جهت تیزگام تر ساخت. پیبردن به کنه و چیستی زبانی که دگر اکنون به گونه کامل از میان رخت بسته است، کاریست بسا دشوار. علیرغم این با روش زبان پژوهی، میان-زبانی به معنای یک شمار واژه های این زبان دست یافته ام که شرح آن در پایان می آید. پیش از آنکه به شرح واژههای زبان سرغلامی بپردازیم. بایسته است تا در باره روش زبان پژوهی میان-زبانی چیزی افزود کنم. این روش زبان پژوهی، به روشی گفته می شود که یک زبان در میان دگر زبانهای هم خانواده قرار داده می شود و در روشنی سیر تغییر و تحول واژهها در این زبانها، معنای احتمالی واژههای زبان مورد پژوهش به روشنی کشیده میشود.
از آن رو که زبان سرغلامی زبانیاست که زبانشناسان آن را مربوط به دستهی زبان های ایران شرقی مرتبط دانسته اند، کندوکاو در این زبان بدون در نظر داشت دگر زبانهای ایرانی به شمول زبانهای کهن مانند زبان اوستا، زبان سکایی، زبان تخاری و زبانهای معاصر مانند فارسی، شغنانی، وخی، سنگلیجی، یغنابی و یغنامنجی و حتا زبانهای هندواروپایی میسر نیست. برای نمونه؛ “ایویج”، “ایوا” و “ویج” در زبان اوستایی معنای پسوند مکان را افاده می کند. مثلن آریاناویج یعنی مکان آریاییها. از سوی دگر واژه گٌوز که معرب آن جوز است در فارسی میان به معنای چهارمغز آمده است. با توجه به روش تحول واژگان در میان زبانهای ایرانی، حرف گ همیشه توانسته است تا به حروف مانند غ ، ژ و ج جای عوض کند. و یا به عباره دگر در میان زبانهای ایرانی این حرف را دست کم با این سه سیاق آواشناسیک (فونوتیکی) می شود مشاهده کرد. از این رو می شود گفت که واژه غوزیو در زبان سرغلامی به معنای چهارمغزستان است که غوز آن از گوز به معنای چهارمغز و ایو آن با ایو و ایویج اوستایی هم ریشه است که معنای پسوند مکان را می رساند. با دست یافتن به این معنا از واژه غوز دگر واژههای مانند غوزکانی، غوزیلیو، غوزوالک و غوزیو برای ما نا آشنا باقی نخواهند ماند. همین گونه واژه زرغول نیز با زر به معنای زرد و غول به معنای گل، همچم (هم معنا) میباشد.
از دگر ممیزههای زبان سرغلامی، جایگیری حرف “و” در این زبان به جای حرف “ب” و بعضن حرف “پ” و حتا حرف “گ” در زبان فارسی نو است. البته این ویژهگی در دگر زبانهای ایران شرقی نیز دیده میشود که لهجهها و گویشهای موجود در بدخشان گواه این مدعا است. برای نمونه؛ واژه “ورتاو” در زبان سرغلام را اگر به فارسی برگردان کنیم”ور” آن همان “بر” و “تاو” آن همان “تاب” در زبان فارسی نو است که معنای آن تغیر شکل یافته می باشد. اگر در میان دگر زبان های ایرانی و هندو اروپایی به مقایسه بگیریم این واژه با واژه ورتیتن به معنای تغییر کردن و دور خوردن در فارسی میانه، گردیدن در فارسی نو، variation در زبان انگلیسی هم ریشه است. از دگردیسی(تغییر شکل) واژه و رتیتن در فارسی میانه، ورتاو در سرغلامی و گردیدن در فارسی نو بر می آید که چگونه حرف «و» به حرف «گ» در این زبانها جا عوض می کند. همچنین به وارم در انگلیسی به معنای گرم نیز توجه کنید که در این جا نیز حرف “و” به حرف “گ” جا عوض کرده است. همینگونه برابرنهاد واژه های برش به معنای بریدن ، پریش به معنای پریشیدن و پراگنده کردن در زبان فارسی، در زبان سرغلامی به ترتیب واژه های وریش و ورخ را داریم که در این جا حرف”ب” به حرف “و” جا عوض کرده است. همینگونه حرف “ر” در زبان فارسی، در زبان سرغلامی بعضن جای خود را به حرف “ل” میدهد. که ارانسکی این را ویژهگی مشترک زبان سرغلامی با زبانهای یغنامنجی و پشتو عنوان کرده است. به این ترتیب واژه دیوار در فارسی نو در سیاق دیوال و حتا وال در زبان سرغلامی خود را نشان میدهد.
با این پیشزمینه واژه چاییر در زبان های ترکی به معنای چراگاه، حالت اندک تغییر یافتهای واژه چاییل در زبان سرغلامی است که معنای محتمل آن چراگاه است. یعنی این واژه از زبان های ایرانی به زبان ترکی راه یافته است.
با تکیه به همین روش معنای احتمالی این واژههای زبان سرغلامی به زبان فارسی امروز تخمین شده است:
- پاپ= بته (پاپلغک به معنای بتهی پر دار)
- پارخه= پاره که با واژه برخ در فارسی و پشتو و همچنین پارش در شغنانی همریشه است. (اینگونه پارخاو به معنای محلی که آب پاره شده است)
- پوش= گیاه و بته ( هم ریشه با bush در انگلیسی به معنای بته و شاخ و برگ)
- خِیر= بزرگ (خیر سنگ به معنای سنگ بزرگ)
- خینگ= رنگ سبز مایل به کبودی
- زر= زرد
- سُر و سر= سرخ
- غوز = چهار مغز
- غول = گل
- قویَس= آوا، صدا و ناله کردن( هم ریشه با قیو در شغنانی به معنای صدا کردن)
- کته= کلان ( کته غوز چارمغز بزرگ، یعنی این واژه از زبانهای ترکی وارد شده نمی باشد)
- لَغ یا لٌغ= پر
- وال= دیوار
- ورخ، ورخیدن= پریشیدن و پراگنده کردن
- وریش = بریدن
- یاسیچ= نام خدای ایرانیان باستان در زمان زرتشت یعنی پیش از اسلام
- ییل= چراگاه
- مرغییل= چراگاه مرغان
- کُرکُر = کبک
- سرخان = چشمه آب
- شُغ = شاخ و شاخچه
………………………………………..
نویسنده: شریح شیون، نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات
برگرفته شده از: صفحه فیسبوک شریح شیون