خبرگزاری پورانا نوشتههای برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش «نظرها» به نشر میرساند. مسوولیت نوشتهها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………
پشتون/فارسیوان؛ تاملی به مرگ دو شاعر
در فاصله دو هفته، افغانستان دو شاعر خود را از دست داد.
نخست مطیع الله تراب شاعر پشتون، زاده ولایت ننگرهار. مرحوم تراب تنها به پشتو شعر نمی سرود. مخاطب ایشان هم پشتون ها بود. در این اصل مرز نمی شناخت. از مرحومی ۵ مجموعه شعری به میراث ماند.
درگذشت ایشان در جنوبی رخ داد. دوست صمیمی ایشان، آقای حقانی، وزیر داخله امارت اسلامی افغانستان هلیکوپتر دولتی را غرض انتقال میت به مشرقی فرستاد. آقای مجاهد، سخنگوی امارت اسلامی واکنش رسمی نشان داد. مراسم جنازه در استدیوم شیرزی در شهر جلال آباد برگزار شد. علاوه به مسئولین ولایتی، هزاران هزار باشنده ننگرهار در نماز جنازه اشتراک کرده و به روان شاعر محبوب دعای خیر کردند.
دو هفته پستر محمد صالح خلیق، شاعر، نویسنده و پژوهشگر فارسی زبان در یک حادثه ترافیکی در شهر مزار شریف داعی اجل را لبیک گفت. از ایشان بیش از ۲۰ اثر به میراث مانده است. هیچ واکنشی از مقام های دولتی امارت اسلامی افغانستان دیده نشد. مراسم جنازه در کدام مسجد شهر مزار شریف برگزار شد. در مراسم تدفین کمتر از ۱۰۰ نفر اشتراک کرد. کدام سرکاتب به نمایندگی از دفتر های ولایتی دیده نشد.
چرا این تفاوت؟
به باور من هیچ پرسش اجتماعی را نمیتوان پاسخ یک بعدی داد. پاسخها به هم تنیده و پیچیده اند.
بعد سیاسی و اقتدار دولتی در این مسئله آشکار است و به آسانی و بی تکلیف میتوان به آن پرداخت.
تلاش میکنم تا فراتر از این بعد باندیشیم.
مرحوم مطیع الله تراب پشتون بود. برای جوانان پشتون نماد هویت، زبان هستی، سخنگوی خواستها و اندیشه های ایشان. پشتون های که شعر های او را میخوانند و به شعر های او گوش می دادند خود را در واژه های مرحوم تراب مییافتند. او را بزرگ و نامدار خود میدانستند. احترامش میکردند. عزتش بجا میکردند. مرگ مرحوم تراب را در ژرفنای هستی خود ضایعه پنداشتند. دسته جمعی، با احترام ویژه به سلام و وداع او رفتند. در زندگی و مرگ قدر او را دانستند.
مرحوم محمد صالح خلیق شاعر، نویسنده و پژوهشگر فارسیوان بود.
آشنا و ناآشنا در دنیای مجازی با واژه های سنگین وزن ادبی که میتوان به هر مخاطبی نوشت از ایشان یاد کرد.
به باور من فارسیوان در گذشته زندگی میکند. گذشته که در ذهنش طلایی و بینقصان است. این گذشته را آنچنانی می شناسند که مردم ما قرآن را می شناسند. قرآنی که همه به آن سوگند میخوریم، دیگران را به آن سوگند میدهیم اما قرآنی که در درازای زندگی یکبار هم نخوانده ایم.
بیشتر جوانان فارسیوان نام چند دانشمند گذشته و چند عنوان کتاب گذشته را شنیده و از بر کرده اند. با جملات زیبا آنها را تکرار میکنند بدون آنکه روزی زحمت خواندنش به خود بدهند. حال را فراموش کرده، در گذشته خیالی زندگی میکنند. آینده وجود ندارد. عملگرا و واقعگرا نیستند، حالش چنان آشفته است که ترجیح میدهد از آن چشمپوشی کند.
فارسیوان هر کدامش بزرگ خود و بزرگ دیگران است. به کسی تن نمیدهد. انتقاد از دیگران ویژه فرهنگی شده است. اصطلاح دارند: ” زنده خوب و مرده بد وجود ندارد.”
فارسیوان هنوز به این درک نرسیده است که نیاز به بازنگری خودی دارد. نیاز به رهایی از گذشته خیالی حیاتی است. حال را باید پذیرفت. آینده را شکل باید داد. سلاح خرد و اندیشه را بدست آورد….
اگر خواستید دیگرش را شما بنویسید.
…………………………..
نویسنده: همایون تندر، فعال اجتماعی
برگرفته شده از: صفحه فیسبوک همایون تندر