خبرگزاری پورانا

PNA

پارسی‌گراییِ تاجیکانه، چتر هویتی یا قربانی نیازمندِ نجات؟

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

خبرگزاری پورانا نوشته‌های برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش «نظرها» به نشر می‌رساند. مسوولیت نوشته‌ها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………
پارسی‌گراییِ تاجیکانه، چتر هویتی یا قربانی نیازمندِ نجات؟
مدت‌هاست در گفتمان پارسی‌گرایی میان روشنفکران و دانشگاهیان تاجیک‌تبار افغانستان گپ و گفت‌های زیادی رد و بدل می‌شود. در این نوشته‌ها و گفت‌وگوهای جسته‌و گریخته و گاها پریشان و بی سر و سامان، تناقض‌گونه‌های فراوانی به چشم می‌خورد. مثلا از یک‌سو، پارسی به‌مثابه چتر روانی و هویتی برای بقا و بازتعریف خود مطرح می‌شود و از سوی دیگر، همین زبان به‌عنوان قربانیِ مظلومِ نظام زبانیِ استبدادی به تصویر کشیده می‌شود. در نتیجه، زبان فارسی در این گفتمان دو نقش ایفا می‌کند:
هم پناه می‌دهد، هم پناه می‌طلبد؛
هم سنگر است، هم سوژه‌ی سوگواری.
برای تاجیکان ما، پارسی پیوندی‌ست با یک حوزه تمدنی گسترده‌تر (خراسان، ایران، تاجیکستان) که نوعی پناهگاه روانی و هویتی که مشروعیت فرهنگی فراهم می‌کند. اما وقتی این «چتر» به برنامه‌های اساسی تبدیل نشود، به‌مرور به نوستالژی و شعار تقلیل می‌یابد؛ گفتمانی که بیشتر از آینده، در گذشته سیر می‌کند.
روایت دیگر زبان فارسی را قربانی سیاست‌های زبانی می‌بیند. به حاشیه رانده‌شده، تحقیرشده، و نیازمند نجات. اما پرسش مهم اینجاست:
آیا زبان می‌تواند تنها سوژه‌ی رنج باشد، بدون آنکه به ابزار قدرت بدل شود؟
اگر زبان تنها پرچم اعتراض باشد و نه ابزار ساخت، نتیجه‌اش غیر از سوگواری جمعی‌، می‌تواند ظرفیت‌سازی جمعی هم باشد؟
اگر گفتمان پارسی‌گرایی تاجیکان را مرور کوتاهی داشته باشیم، این روند دچار خدشه‌های فراوانی‌ست، از جمله:
1_شعارزدگی و اسطوره‌سازی بدون هیچ‌گونه نشانه‌ی راهی؛
2_ فقدان دانش و تجربه‌ی ادبی، هویتی، تاریخی و زبانی؛ صرفاً مصرف نمادها بدون تولید، ترجمه یا نوآوری؛
3_ هیجان‌زدگی و واکنش‌محوری که گاه به نفرت‌پراکنی و انسداد گفت‌وگو می‌انجامد؛
4_ استفاده ابزاری از زبان در رقابت‌های قومی و سیاسی و اندیشه‌های محله‌گرا؛
5_رمانتیزه‌کردن زبان و پارسی‌گرایی بدون کنش واقعی، محدود کردن یک تمدن در حد خیال‌پردازی‌های شاعرانه.
اگر پارسی‌گرایی بخواهد پروژه‌ی توسعه باشد باید از شعارزدگی و محله‌گرایی به استراتژی کاربردی برسد؛ روی تولید دانش، ترجمه، محتوا و استانداردسازی تمرکز کند. از احساس‌زدگی و هیجان به شبکه‌سازی علمی، رسانه‌ای و اقتصادی گذار کند و زبان را از نماد هویتی، به ابزار کنش جمعی، توانمندسازی اجتماعی و تولید قدرت نرم بدل کند.
نتیجه‌گیری:
پارسی‌گرایی اگر صرفاً پناهگاه بماند، در بهترین حالت فقط هویت را حفظ می‌کند؛ اما قدرت نمی‌سازد.
برای خروج از این بن‌بست، باید زبان را بازتعریف کرد؛ البته نه به‌عنوان نوستالژی، بلکه به‌مثابه ابزار آینده‌سازی.
پرسش نهایی:
اگر فردا تمام موانع زبانی برداشته شود، ما چه نهاد، چه تولید محتوا، چه شبکه‌ای داریم که فارسی را از یک مسئله هویتی به یک سیستم راهبردی تبدیل کند؟
…………………..
نویسنده: رسول پارسی، نویسنده و پژوهشگر دینی
برگرفته شده از: صفحه فیسبوک رسول فارسی

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.