خبرگزاری پورانا نوشتههای برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش «نظرها» به نشر میرساند. مسوولیت نوشتهها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………
مهاجر ستیزی از امریکای ترامپ تا جمهوری اسلامی ایران:
آنچه در این روز ها در حق مهاجران مکسیکی در امریکای مسیحی ترامپ، و مهاجران مسلمان افغانستانی در جمهوری اسلامی ایران می گذرد، شباهت های نزدیکی با هم دارد.
این مهاجران در امریکا تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا خوانده شده و از عباراتی چون «قاتل»، «قاچاقچی»، و «تروریست» برای توصیف آنان استفاده میگردد.
در ایران، مهاجران افغانستانی تهدیدی برای «نظم اجتماعی» و «امنیت داخلی» و «همکار با صهیونیسم» معرفی شده و با برچسبهایی چون «قاچاقی»، «بیهویت»، «پدر سوخته»، و «بزهکار» توصیف میشوند.
ترامپ نقش حیاتی مهاجران در کشاورزی، ساختوساز، خدمات، و راه سازی را نا دیده گرفته و آنها را مزاحم رشد اقتصادی می داند.
در ایران، مهاجران افغانستانی که در سختترین و کمدرآمدترین مشاغل کار میکنند، با بی انصافی و بی عدالتی روبرو بوده و این بعد مسئله در سیاستها و رسانهها به رسمیت شناخته نمی شود.
ترامپ در کمپینهای انتخاباتی، مهاجرستیزی را ابزار جلب آرای طبقات خاص آمریکایی نمود.
این استفاده ابزاری در ایران، در استفاده ارزان از نیروی کار مهاجران و سپس طرد آنان و یا استخدام شان به عنوان «مدافعان حرم» بازتاب یافت.
ترامپ، در حالی که آمریکا را قبله مسیحیان و یهودیان می داند، یکی از پر هزینه ترین دیوار های مرزی را بروی همسایگان همکیش خود اعمار نموده است.
در ایران، جمهوری اسلامی را «امالقرای جهان اسلام» معرفی می نمایند و شعار یک طرفه «اسلام مرز نمی شناسد» را بلند می کنند، ولی در عمل از تحقیر مهاجران مسلمان، همزبان و همدین، و حتی هم مذهب خویش لذت می برند.
خلاصه سخن، با وجود درگیری ها و خصومت های دیرینه و تفاوتهای سیاسی و دینی، هر دو کشور در عمل به نوعی مهاجر ستیزی ساختاری دامن زدهاند. این شباهتها بیشتر در عملکرد و نتیجه نهایی رفتار آنان تبلور می یابد تا در زبان یا تئوری.
نتیجه:
۱- اگر جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، آن کشور را مجبور به آتش بس نمود و قدرت بازدارندگی خویش را تثبیت نموده و پیروزی استراتیژیک خویش را بر رژیم صهیونیستی به اثبات رسانید، اما تعامل خشن، فاشیستی و تحقیر آمیز با مهاجران افغانستانی که از لحاظ هویتی نزدیکترین همسایه به آن کشور بوده و جزء اصیل مکونات تمدن ایرانی، بل سازندگان آن به شمار می روند، شکست استراتیژیک قدرت نرم ایران را به نمایش گذاشت.
۲- برخی از «روشنفکران» ما که عادت کرده اند تا از تنور هر حادثه ای نان ایدیولوژیک شان را بیرون کشند، مهاجر ستیزی ایرانیان را به «اسلام سیاسی» پیوند می دهند، غافل از اینکه بیماری مهاجر ستیزی وجستجوی بزقربانی ربطی به اسلام سیاسی و اسلام زراعتی نداشته و دارای تاریخی طولانی در سیاست های جهانی بوده است. این «غیر» ستیزی سوغات فاشیسمی است که شاه ایشان ترویج می نمود که آثار آن تا هنوز باقی مانده است.
۳- ایران مدعی میراث حوزه بزرگ فرهنگی است و در این زمینه تا حد زیادی حق هم دارد، ولی این مقام هزینه ای دارد که حد اقل آن تعامل اخلاقی با مکونات این تمدن است.
۴- ایران در حالی که در جنگ ۱۲ روزه در عرصه استراتیژی پیروزی را از آن خود نمود ولی در عرصه تکتیک شکست بزرگی خورد که در شهادت رهبران دفاعی و امنیتی و دانشمندان فیزیک اتومی آن بازتاب یافت. جبران این شکست اطلاعاتی با بیرون ریختن تحقیر آمیز صد ها هزار مهاجر بیگناه و بی وطن که از خانه وکاشانه شان رانده شده اند به دست نمی آید. رهبران ایران، ایادی صهیونیسم را در میان حلقاتی جستجو کنند که موج مهاجر ستیزی را رهبری می کنند و ملت همسایه را در برابر این دولت و نظام بسیج می سازند.
۵- قربانیان سیاست مهاجر ستیزی در ایران به اسرائیل و صهیونیسم پیوند داده می شوند، در حالی که همین مهاجران در اصل خویش از زیر سایه رژیمی قومی که چون صهیونیست های اسرائیلی در مناطقی از کشور به شهرک سازی دست یازیده و دین را ابزاری برای سلطه قومی وگروهی ساخته اند، فرار نموده اند.
۶- در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی ایران اصطلاحی بنام «شیطان بزرگ» وجود دارد. شیطان بودن پیوندی به جغرافیا و مرز های یک دولت و هویت ملی نداشته بلکه هر عملکرد و سیاست و تعامل غیر اخلاقی که با ارزش های انسانی و دینی در تعارض باشد، عملی است شیطانی.
خداوند ملت ایران را حفظ نموده و آنان را مصداق راستین شعار های بلند تمدنی شان سازد، و سایه شوم جنگ و تبعیض و عقبماندگی و تعصب و بدویت را از سر ملت ما دور سازد تا همه به کشور برگشته و از این همه اهانت رهایی یابیم.
……………………………………….
نویسنده: بشیر انصاری، نویسنده و پژوهشگر حوزه دینی
برگرفته شده از: صفحه فیسبوک انصاری