خبرگزاری پورانا نوشتههای برتر پیرامون مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و…را از صفحات اجتماعی گزینش و در بخش «نظرها» به نشر میرساند. مسوولیت نوشتهها بدوش نویسندگان است.
………………………………………………………………
ریشهی آیین هندی در کجاست: شبهقارهی هند یا حوالی آمودریا؟
====================
شبهقاره (هند کهن) و نیز کشور کنونی ایران این شانس را داشتهاند که پیش از سرزمین افغانستان کنونی مورد توجه و مطالعهی اروپاییها قرار گیرند. پژوهشگران اروپایی با تکیه بر اسناد، مدارک و در کل آنچه در این دو جغرافیا فرادست آوردهاند، به تحلیل و بررسی تاریخ کل منطقه دست یازیده و پژوهشگران بعدی هم با تکیه بر پژوهشهای اسلاف خویش این مسیر را پی گرفتهاند. از همین سبب مطالعات اروپایی که دیروز و نیز امروزه بنا به طلایهداری اروپاییها (در کل: غربیها) در زمینهی دانش و پژوهش دقیقترین پژوهشهای علمی شناخته شده و در مجامع اکادمیک بیشترینه پذیرفته است، رنگ و بوی هندی-ایرانی امروز دارند. سخن این نیست که ایران و هند کنونی فاقد تاریخ و تمدن بودهاند چون این دو سرزمین از گهوارههای کهن تمدن بشری شناخته میشوند، بلکه سخن این است که آنچه اروپاییها در طول چندین سدهی گذشته به آن تمرکز داشتهاند، بیشترینه بخشی از واقعیت بوده است تا تمام واقعیت. بهعنوان نمونه، قدیمیترین متون ویدی که اساس و تهداب آیین هندو یا بهتر است بگوییم هندی را میسازد، از سرایش آن در حوالی هندوکش و کوهبابا حکایت دارد و براساس متون کهن هندی نیاکان سازندهی تمدن کنونی هند آریاییتبارانی با منشای آمودریایی بودهاند که از سرزمین افغانستان کنونی برخاسته و رهسپار هند کنونی شدهاند. آیینهای شناختهشده با نام هندویی هرچند ممکن به شکلی که امروزه شناخته میشوند، زادهی شبهقارهی هند بوده باشند و با توجه به محل تولد در طول زمان رنگ و بوی زادگاه خویش را گرفته و نیز با تاثیرپذیری از آیینهای پیشین موجود در شبهقاره شاخ و پنجههای جدیدی کشیده باشند اما واقعیتی که نباید از نظر انداخته شود، خاستگاه اصلی بیشتر این آیینها و ایزدان است که ریشههای کهن آمودریایی دارند.
مطالعات اروپایی و به تبع مطالعات اکادمیک امروزی بیشترینه با نادیده گرفتن این واقعیت، هرجا و هرنشانهای که به نحوی با هند، تمدن هند و آیینهای هندی شباهت داشته را دربست هندی یا متاثر از تمدن و فرهنگ هندی قلمداد کردهاند. در چنین رویکردی، اگر یک تیرهی سکایی یا توخاری یا هپتالی در سرزمین ما یا حتا ورارود و غرب چین خدای نیاکانی خویش با خاستگاه آمودریا را پرستش کرده یا آن را در سکه یاهم سنگنگارهی خویش حک کرده، آن ایزد در مطالعات اروپایی نه سکایی، توخاری، هپتالی و… که هندی معرفی شده است. حتا اگر در شرایطی پذیرفته شود که مثلن یکی از تیرههای سکایی ساکن در سرزمین ما که به یک آیین ناشناخته معتقد بوده و بعد زیر تاثیر آیینهای هندی در مقطعی از تاریخ آیین خود را کنار گذاشته و آیین هندی را برگزیده، بازهم این گزینش نوعی ترجیحدهی آیینی میان باورهای نزدیک و بومیقلمدادشونده و شاید هم در مواردی با ریشههای نوستالژیکی بوده باشد.
در رابطه به ایران کنونی هم شبیه همین وضع را گواه هستیم. براساس همه منابع، آیین زرتشت از بلخ ظهور کرده و از آنجا به جاهای دیگر از جمله ایران امروز گسترش یافته است. پس از مدتی و با استیلای یونانیان این آیین به حاشیه رانده شده و پس از فراز و فرودهای زیاد، سدهها بعد بار دیگر توسط شاهنشاهی ساسانی با خاستگاه ایران امروز به دین رسمی شاهنشاهی تبدیل گشته است که این ساسان نیای بزرگ ساسانیان بازهم براساس همه منابع بومی ما از شاهنامه تا فارسنامه و تاریخ طبری و... از نسل همان ویشتاسپ/گشتاسپ پادشاه بلخی زمان زرتشت بوده است.
اکنون و با نادیدهانگاری این واقعیتها و روایتها، هرگونه مطالعه و ریشهتراشی در مورد آیینهای هندی-ایرانی ضعیف و در خوشبینانهترین حالت تنها برتابندهی بخشی از واقعیت میتواند باشد. با توجه به این مهم، بازخوانی دقیق و همهجانبهی تاریخ منطقه با درنظرداشت همه دادهها از جمله دادههای بومی، تنها راه رسیدن به حقایق در زمینهی مطالعات تاریخی-تمدنی منطقهی کهن و باستانی ما میباشد.
……………………………………….
نویسنده: ذبیحالله ساعی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ
برگرفته شده از: صفحه فیسبوک ساعی