خبرگزاری پورانا

PNA

آیا طالبان از نتیجه اعمال خود نفرت دارند؟!

مهم ترین خبر های هفته

تحلیل های داغ هفته

مولوی عبدالکبیر، وزیر مهاجرین حکومت خودخوانده طالبان، با انتقاد از اخراج اجباری مهاجران افغانستان از پاکستان، گفته است که بدرفتاری پولیس پاکستان با مهاجران عامل نفرت میان کابل و اسلام‌آباد است.
براساس خبرنامه وزارت مهاجرین طالبان، مولوی کبیر این اظهارات را در نشستی با نمایندگان دفتر یوناما بیان کرده است.
گفته شده که این نشست به‌منظور بررسی مشکلات مهاجران و بازگشت‌کننده‌گان برگزار شده بود.
در این شکی نیست که مهاجرت میلیون‌ها شهروند افغانستان به ایران وپاکستان معلول خشونت و نفرت پراگنی طالبان است. با برگشت این گروه به قدرت، حدود ۱۰ میلیون شهروند افغانستان کشور را ترک کردند. این آمار بسیار درشت، تکاندهنده و در تاریخ بشر بی‌پیشینه بوده است. آمار بلند مهاجران نفرت زیادی در منطقه ایجاد کرده است. نفرت میزبانان از شهروندان بی‌پناه افغانستان که فکر می‌کنند با حضور نامساعد شان، زندگی را بر آنان تلخ کرده‌اند. نفرت مهاجران از میزبانان که فکر می‌کنند میزبانان ترحمی ندارند و بویی از انسانیت نبرده‌اند. نفرت مهاجران از طالبان که موجب آوارگی آنان شده‌اند.
در واقع مهاجرت میلیونی و گسترده شهروندان افغانستان نتیجه اعمال زشت و خشن طالبان است. خیلی‌ها به این دلیل کشور را ترک کردند که از ظلم و وحشت طالبان می‌ترسیدند. خیلی‌های دیگر وقتی نظام طالبان حاکم شد و بیکار و گرسنه ماندند، کشور را ترک کردند. در مورد اول، مهاجرت پیامد مستقیم قدرت گیری طالبان است و در مورد دوم، مهاجرت پیامد ضمنی حاکم شدن طالبان. اما در هر دو مورد نتیجه یکی است. بخاطر حاکم شدن طالبان و رفتارهای ضد بشری و ضد عقلانی این گروه مردم مجبور شدند، کشور را ترک کنند و آواره و دربدر شوند.
حالا که مولوی کبیر می‌گوید که اخراج مهاجران عامل نفرت میان طالبان و پاکستان است، آیا می‌تواند به این معنا باشد که طالبان از نتیجه عمل خود نفرت دارند؟ پاسخ نمی‌تواند با قطعیت«بله» باشد. از طالبان بعید است که بخاطر مردم افغانستان و روزگار بد آنان از کسی متنفر باشند. اگر چنین باشد، باید زمینه مهاجرت را که نتیجه اعمال خشن خود این گروه است، از بین ببرد. در قدم دوم باید این گروه زمینه کار را فراهم کند که مردم به کشور خود برگردند. وقتی این دو کار را نمیکنند اما بر ماندن در قدرت اصرار دارند، معنایش این است که درد مهاجر را حس نمی‌کنند و دروغ می‌گویند که اخراج مهاجران عامل نفرت میان آنان و پاکستان است.
اصل واقعیت این است که طالبان بخاطر مسایل دیگری با پاکستان مشکل پیدا کرده‌اند. مشکل پاکستان با طالبان این است که این گروه توان و اراده مهار طالبان پاکستان را ندارد. پاکستان با قطعیت از طالبان افغانستان می‌خواهد که طالبان پاکستان را اجازه فعالیت در قلمرو تحت حاکمیت خود ندهد. تجربه نشان داده که این خواسته پای درهوا مانده است. این بدان معناست که طالبان یا توان مهار طالبان پاکستان را ندارد یا هم اراده‌ای به این کار ندارد. بنابراین، اگر از دید پاکستانی‌ها نگاه شود، عامل نفرت امنیت و تروریزم است. پاکستانی وقتی می‌بنند که طالبان نمی‌توانند یا نمی‌خواهند طالبان پاکستان را قلع و قم کنند، از این گروه متنفر می‌شوند. متنفر از اینکه سال‌های سرمایه‌گذاری شان بالای این گروه هدر رفته است. این واقعاً نفرت انگیز است که یک گروه را ایجاد کنید، سال‌ها حمایت مالی و نظامی و لوژیستیکی کنید و زیر پر و بال نگهدارید اما وقتی از این گروه بخواهید که فلان کار را انجام بدهد، بگوید که نمی‌توانم یا نمی‌خواهم. برای طالبان نیز این موضوع نفرت انگیز و شاید تعجب برانگیز است. طالبان از خود می‌پرسند که اگر پاکستان این همه از طالبان و طالبانیزم هراسان و متنفر است، چرا طالبان را ایجاد کرد و این همه حمایت کرد؟ اینجا طالبان در رفتار پاکستان، چهره دو پهلوی پاکستان را به تماشا می‌نشینند. کسی که سال ها شما را بخاطر فکر و عقیده و اعمال تان حمایت می‌کرد، یکباره از شما می‌خواهد که همسنگران و همفکران تان را در خانه خود جا ندهید. اینجاست که طالبان احساس می‌کنند که نگاه ابزاری به آنان وجود دارد.
اما بهانه مهاجرین است. این یک نوع تظاهر و ریاکاری منافقانه است که مشکل تان با کشورها یک چیز باشد اما اعلام کنید که مهاجران عامل نفرت یا مشکل اصلی ما با فلان کشور است.البته از یک منظر دیگر می‌توان گفت که اگر نفرت طالبان از پاکستان به مهاجرین ربطی داشته باشد، این ربط به گونه‌ای است که طالبان از برگشت بی‌رویه و کلته‌ای مهاجران افغانستان از پاکستان هراسان‌اند. هراس از این است که اخراج کلته‌ای مهاجران در حالی که هیچ آمادگی و زمینه‌ای برای برگشت آنان وجود ندارد، می‌تواند به شکل گیری موج جدید و توفانی‌ای از نارضایتی و انزجار اجتماعی از طالبان منجر شود. موجی که طالبان توان مهار آن را نداشته باشند و بیخ و بنیاد این گروه را از حاکمیت ادعای شان برکند. به این معنا، نفرت طالبان از پاکستان معنا پیدا می‌کند. بازهم در اینجا موضوع اصلی درد مهاجر نیست بلکه طالبان غم جان خود را دارند. طالبان از ترس از دست دادن قدرت در نتیجه شکل‌گیری نفرت عمومی، از پاکستان اظهار تنفر می‌کنند.
اما آنسوی خط پاکستان است که مهاجرت را در سایه روابط ناجورش با طالبان مورد بررسی قرار می‌دهد. عمل پاکستان نیز مصداق این گفته عامیانه است که«زورم به خر نمی‌رسد، می‌زنم به پالانش.» این کار نیز غیرانسانی است. متاسفانه هیچ کشور و نهادی در منطقه در غم و درد میلیون‌ها مهاجر نیست. میلیون‌ها انسانی که در مرزهای کشورها سرگردان و سراسیمه هستند و محشر را در زندگی این جهانی با پوست و گوشت تجربه می‌کنند.
نویسنده: رستم روشنگر

سایر مقالات پیشنهادی پـــــــــورانا

عضویت در خبر نامه پورانا

جهت عضویت در خبر نامه فرم زیر را پر نمایید.